find me⏳

12

با باز شدن در آروم سرش بالا اومد و باعث شوکه شدن کریس شد : سوهو ....

از پشت میزش سریع بیرون اومد و طرف سوهو رفت

×نزدیک نیا

کریس دستشو به سمت سوهو دراز کرد و یک قدم جلو گذاشت  : سوهو بهم گوش بده بهت توضیح میدم باشه

نفساش تند شده بودن و تمام وجودش میلرزید با این حال محکم مقابلش ایستاده بود

×توضیح ؟ چکار داری میکنی این مرد کیه من انقدر احمقم آره؟!

کلمه آخرش رو با فریاد گفت... افرادشون که داشتن از اونجا رد میشدن برگشتن سمتشون : بیا داخل برات توضیح میدم
سوهو آروم سرش رو تکون داد و عقب تر رفت

×فعلا نمیخوام هیچی ازت بشنوم

به سرعت از اونجا بیرون رفت و کریس هم پشت سرش :سوهو، صبر کن
گوشاش کرد شده بودن به هرچیزی میتونست فکر کنه اما اینکه این آدم بخواد بهش خیانت کنه اصلا حالا باید چکار میکرد به کجا پناه میبرد احساس غریبی میکرد انگار دیگه به اونجا تعلق نداشت
توی یکی از کوچه ها پیچید و کنار دیوار نشست بغض کرده بود و به کف زمین خیره شده بود

:سوهو

×چرا؟!

صداش گرفته بود پر از دلخوری پر از دلتنگی و کریس خوب این رو متوجه میشد :قرار نبود اینطوری پیش بره

×داری خودتو توجیه میکنی؟

کریس سریع کنارش نشست بازوهای سوهو رو توی دستاش گرفت : نه باور کن حقیقت رو میگم، الان اینطوری اینجا نشین باشه قول میدم برات همه چیز رو توضیح بدم

با چشمایی که هر لحظه منتظر باریدن بودن بهش خیره شد حرفای دلش سنگینی میکرد باید میگفت ؟ باید حرف میزد؟

:اونطوری نگاهم نکن حس میکنم خنجر برداشتی و داری به تمام وجودم فرو میکنی حرف بزن داد بزن ولی اینطوری نگاهم نکن
با بی تابی خودش رو توی بغل کریس انداخت و با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن

×تنها ... تنها کسی که..

بغضش اجازه حرف زدن بهش نمیداد ، دستای کریس محکم
دورش حلقه شدن و کمرش رو نوازش میکرد:معذرت میخوام سوهو معذرت میخوام عزیزم

بی قراری کردناش کمتر شده بود اما هنوزم دل نمیکند از آغوش محبوبش

×نمیخوام مقابلت وایستم ، نمیخوام به چشم دشمن بهت نگاه کنم

بازوهای سوهو رو گرفت و از خودش فاصله داد:هیچوقت این اتفاق نمیافته فقط بهم اعتماد کن من و تو هردو توی یک قایقیم اگر قرار باشه هرکدوممون یک سوراخ روی قایقمون بزنیم فقط یک نفرمون غرق نمیشه هردومون باهم غرق میشیم، بهم اعتماد داری درسته؟

اعتماد داشت؟ نمیدونست اما یک چیزی ته دلش میگفت اون قرار نیست هیچوقت بهت آسیب بزنه

:سوهو..