(توجه به کاور برای تصور بهتر)
تهیونگ خواست جواب جیمین رو بده که ناگهان فردی کلیدی انداخت و وارد خونه شد
چشمای تهیونگ چهار تا شد ، تپش قلب گرفت و تموم بدنش شروع به لرزیدن کرد
زیر لب آروم زمزمه کرد
+پدربزرگ..؟!!دستاش یخ زده بود،دیدن پدربزرگش تو گذشته براش خیلی تعجب برانگیز بود.سعی کرد خودشو خونسرد نشون بده،نفس عمیقی کشید و برای چندین ثانیه چشماشو بست.اون به یکی از خواسته های چندین سال پیشش رسیده بود، دیدن جوانی های پدربزرگش!خواست بیشتر توی افکارش غرق شه که صدای جیمین مانع شد، چشماشو باز کرد و کل حواسشو به اون دو نفر داد
-سلام جونگ ایل شی
_سلام جیمینا
تهیونگ با شنیدن صدای پدربزرگش لبخندی زد.سالهاست که اشناترین صدا براش به غریبه ترین صدا تبدیل شده بود،دیدن جوانی های کسی که سالهاست توی خاک دفن شده میتونه خیلی احساسی و زیبا باشه
جونگ ایل با تعجب به فردی که رو به روی جیمین بود نگاه کرد و با اخم ساختگی لباشو برای حرف زدن باز کرد
_اون مرد جوان دیگه کیه؟
جونگ ایل به جیمین خیره شد و منتظر جواب از جانب اون شد
-جونگ ایل شی ایشون برای فراهم کردن زیرخواب جونگکوک اومدن
_زیرخواب ؟برای پسر من؟؟
جونگ ایل خنثی به تهیونگی خیره شد که نیشحندی بر لب داشت
-بله،قبلا بهتون گفته بودم که جونگکوک با جنی به تفاهم رسیده
_درسته
نگاهشو از جیمین گرفت و به تهیونگ داد
_خودتو معرفی کن
تهیونگ تعظیم کوتاهی کرد و شروع کرد به حرف زدن
+کیم تهیونگ هستم 22 سالمه و مدرک روانشناسی دارم.همونطور که جیمین شی گفتن قراره برای کیم جونگکوک زیرخواب فراهم کنم
_بسیار خب.چجوری میشه بهت اعتماد کرد؟
تهیونگ لبخندی بخاطر محتاط بودن پدربزرگش زد و بعد از کمی مکث کردن جواب داد
+میتونین منو بگردین یا تموم راه های ارتباطم با بیرون رو ازم بگیرین یا تموم ثروتم و مدارکم رو گرو بگیرید.
تمام ذهن تهیونگ پر شده بود از روش هایی برای دوستی با عموی ناتنیش
جونگ ایل که لحنش نرم تر شده بود با صدای ملایم تری جواب تهیونگو داد
_تنها به یه شرط بهت این اجازه رو میدم
یه تای ابروی تهیونگ بالا رفت و نگاهشو به جیمینی داد که بیشتر از خودش شوکه شده بود.با شنیدن صدای مرد نگاهشو از جیمین گرفت و به پدربزرگش داد
YOU ARE READING
𝗧𝗜𝗠𝗘 𝗧𝗥𝗔𝗩𝗘𝗟 •𝟭𝟵𝟲𝟬•
Fanfictionخلاصه " سفر در زمان ۱۹۶۰ " : هنگامی که دانشمندان و مخترعان در تلاشاند که وسیلهای را ابداع کنند تا با آن به گذشته یا آینده سفر کنند،نوزادی با موهبت سفر در زمان متولد میشود. ═════════ ═════════ بخشی از فیک: +لعنت بهت جئ...