نامجون و جین، دوتا مافیای خطرناکن که یه روز دستور دزدی یه پسربچه رو دریافت میکنن.
غافل از اینکه......
ژانر: مافیا، فلاف، امپرگ
کاپل: نامجین، کوکوی، یونمین
با پایین اومده پسر جوونی از راه پله، چشم غره ای بهش رفت و خودش رو مشغول تماشای تلویزیون نشون داد... ؟؟: با اجازتون رئیس.. بدون کوچکترین توجهی، تا شنیدن صدای در، به خیره موندن به صفحه تلویزیون ادامه داد... جین: هوووف...خجالت نمیکشه پسره بیشعور...من اینجا به این قشنگی و جذابی هستم بعد دست میذاره رو وان نایت هایی که اون کانگ عوضی براش جور میکنه..باید بدم یه گوشمالی حسابی به کانگ بدن تا دیگه جرعت نکنه پسر و دختر برای نامجون بفرسته... درسته...جین خیلی وقته که به نامجون به چشم دیگه ای نگاه میکنه..بالاخره چندسال زندگی در کنار نامجون، دلبستگی و وابستگی برای هرکسی میتونه ایجاد کنه...نامجون برخلاف شخصیت سرد و بی رحمی که از خودش نشون میده، یه قلب آروم و مهربون داره و اون سایدش رو، فقط و فقط جینه که دیده...شاید بشه گفت همینم باعث شده تا مهر نامجون به دل جین بیوفته..اما متاسفانه، این رفیق بایسکشوال، هیچ گونه توجه احساسی ای به جین و تمامی کسانیکه به تختش میان و میرن، نشون نمیده و همین موضوع باعث شده تا جین به این نتیجه برسه که قسمت احساسات مغز نامجون، تعطیله...درسته که جفتشون مافیا هستن و با خون و اسلحه و کشت و کشتار سروکار دارن ولی خب عشق و علاقه که اینجور چیزا حالیش نیست و حتی بی رحم تر از نامجون و جین هم ممکنه یه روزی عشق رو تجربه کنن.. با شنیدن صدای پا، دست از فکر کردن برداشت... ؟؟: با ما کاری داشتید قربان؟؟ نگاهی به ده بادیگاردی که احضار کرده بودشون انداخت..انگشت اشارش رو بطرف سه نفر گرفت و گفت.. جین: تو بلند قامت و تو کچل و تو....کم موی مایل به کچل... سه نفر انتخاب شده، جلوتر از بقیه ایستادن...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.