[کامل شده]
جونگکوک مجبور شده بود که با یه جادوگر معامله کنه و در ازای خواستهش، اولین بچهش رو به اون بده.
ظاهرا جونگکوک معامله رو زیاد جدی نمیگرفت، اما توی کارِ اون جادوگر لجباز که پا پس کشیدن نبود!
- هی، جونگکوک! بچه کجاست پس؟ نمیبینم هیچ تکونی...
جونگکوک مجبور شده بود که با یه جادوگر معامله کنه و در ازای خواستهش، اولین بچهش رو به اون بده. ظاهرا جونگکوک معامله رو زیاد جدی نمیگرفت، اما توی کارِ اون جادوگر لجباز که پا پس کشیدن نبود!
- هی، جونگکوک! بچه کجاست پس؟ نمیبینم هیچ تکونی به خودت بدی.
- کدوم بچه، تهیونگ؟ من که هنوز امگا هم ندارم!
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
خب قراره به دل جنگل بزنیم تا با یه پادشاه و جادوگر و ماجراهاشون آشنا بشیم🌿 بدون بار و بندیل بستن هم قبوله، چونکه احتمالا قراره فقط بشینیم کلی بخندیم و چشمامون اینجوری ♡~♡ بشه. پس همراهم بیاین چون قراره یکی از داستانهای مورد علاقهم رو نشونتون بدم که همیشه لبخند به لبم میاره :<
آپش از هفتهی بعد شروع میشه و اگه خیلی دوستش داشتین هم قراره هفتهای دوباره آپ کنم~
اگه خواستین ویدیوی تیزر و فایل پیدیافش رو میتونید توی چنل webtoon_vkook پیدا کنین💚