PART 2~

2.8K 272 11
                                    

سه روز گذشته بود و هیتش تقریبا تموم شده بود
+دارم بهت میگم جیمین اون واقعا هیچی نداره شبیه بز مادس
پسر ک میدونست بعد از حرفش دوست مو بلوندش سمتش حمله ور میشه در لاکرشو سریع بست و خواست سمت کلاس بدوئه ک محکم با کسی برخورد کرد و عینک گرد مشکیش رو زمین افتاد
_حواست کجاست پسر؟
با حس اون بوی تیز گرگش زوزه کشید و اخی گفت و عقب رفت
+ص..صبح بخیر آقا..
مرد منتظر نگاهش کرد ک سرشو تکون داد و خم شد و عینکشو برداشت
+معذرت میخوام.. خسته نباشین
گفت و سریع سمت کلاس رفت و نگاه پرمعنای دوستشو ندید

سر جاش نشست و عینکشو با لبه لباسش تمیز کرد
×هی امگا
سرشو بالا اورد و چشاشو ریز کرد تا طرف مقابلشو ببینه و بادیدن سوهیون چشمی براش چرخوند و دوباره مشغول تمیز کردن عینکش شد
پسر الفا چونه امگارو گرفت و سرشو بالا کشید
×منو نادیده میگیری جئون؟؟
+دست از سرم بردار..
پسر اروم گفت و سعی کرد نسبت به لحن الفایی پسر روبه روش بی توجه باشه
هرچی باشه نباید جلوی این اشغال ضعف نشون میداد
÷چ گهی میخوری سوهیون؟
جیمین بلند گفت که نگاه کل کلاس سمت اونا اومد و سوهیون دستشو کشید و از رو میز پسر پایین اومد
×تموم نشده اصیل کوچولو.
با پوزخند گفت و از کلاس بیرون رفت که جیمین سمت دوستش رفت و دستی رو صورتش کشید
÷کاریت کرد؟چیزی بهت گفت؟ حرف بزن جونگی
+نه جیمین چیزی نشد
پسر اروم گفت و از توی کیفش قرصش رو برداشت و زیر زبونش گذاشت
با لبخند دوست نگرانشو نگاه کرد و موهاشو مرتب کرد
+از لحن الفاش استفاده کرد.. خوبم چیم چیم
پسر سرشو تکون داد و از جاش بلند شد
÷من میرم سر کلاس عشقم، دوست داشتی بپیچون بیا پیشم
پسر با خنده سرشو تکون داد و به دوستش که سمت در میرفت نگاه کرد
+خوش بگذره بلوندی
بلند گفت و پسر زبونی براش دراورد و رفت

اروم کتابشو ورق زد و به زن بتای رومخ رو به روش نگاهی انداخت
دستشو بالا برد که توجه زن بهش جلب شد
=بله جونگکوک؟
+میتونم برم به صورتم اب بزنم؟
زن سرشو تکون داد که پسر سریع بلند شد و از کلاس بیرون رفت
راهشو به سمت ورزشگاه تغییر داد و با شنیدن صدایی سرجاش میخ شد
_ظهرت بخیر جئون.
مرد بلند گفت و پسر اجبارا سمتش برگشت
+س..سلام اقا
مرد نزدیکش شد و خم شد و با حس بوی الفا روش اخمی کرد
_کجا میرفتی؟
+د..دستشویی
_دستشویی؟
مرد اخمش بیشتر شد
_بنظرت مدیر پارک چیکار میکنه وقتی دانش اموزی که ازش متنفره رو درحال فرار از کلاسش براش ببرم؟
پسر مردمک چشماش لرزید
+م..من فرار نمیک..
مرد اروم انگشتشو روی لب پسر گذاشت و هیسی گفت
_مثل یه پسر خوب میری سر کلاست تا منم حرفی نزنم.. هوم؟
پسر سرشو تند تند تکون داد و با برداشته شدن انگشت مرد از روی لبش سمت کلاسش دویید و بدون در زدن وارد کلاس شد که بچها و زن بتا با تعجب نگاش کردن
=حالت خوبه جونگکوک؟
+ب..بله خوبم.. عذرمیخوام
تند گفت و سرجاش نشست

با خوردن زنگ نفس راحتی کشید و سرشو روی میز گذاشت
قلبش هنوز تندتند میزد.. خودشو درک نمیکرد
انگار مرد دنبال فرصت بود تا بتونه پسررو اذیت کنه و هروقت جلوی پسر سبز میشد قلبش و گرگش دست به دست هم میدادن تا ابروشو ببرن
با خوردن دستی رو موهاش سریع سرشو بالا اورد و بادیدن جیمین نفس راحتی کشید
÷چیشده پسر؟ رنگت پریده
+چیزی نشده.. تو.. تو خوبی؟
جیمین اهی کشید و رو زمین جلوی جونگکوک نشست
÷امروز وسط کلاس پارک عوضی اومد تا کلاسو نظم بده و شوهر عزیزم بابتش خیلی ناراحت بود
چشمای جونگکوک گرد شده بود
+ا..اوه.. این خیلی بده
اروم گفت
حالا کار کیم براش قابل درک بود.. اون یجورایی از اخراج شدن و روبه رو شدن بااون مرد عوضی نجاتش داده بود
لبخند کوچیکی روی لبش نشست و سریع خوردش
÷تو یچیزیت شده
+نه خوبم.. باید تکلیفامو بنویسم الان با کیم کلاس داریم
÷اهه پسر.. زنگ آخر و فیزیک؟ حال بهم زنه
پسر باخنده سرشو تکون داد و جزوشو دراورد و باگرفتن جزوه جیمین تند تند پرش کرد
_روز بخیر.
با پیچیدن صدای محکم مرد توی کلاس همه باتعجب نگاهشونو سمت در برگردوندن
یکی از دخترا که نماینده کلاس بود از جاش بلند شد
×اما زنگ هنوز نخورده
_ساعتتو نگاه کن دخترخوب.. یه دقیقه هم گذشته
مرد با لحن خاصی گفت و کیفشو روی میز گذاشت که همه بچها صاف نشستن و جونگکوک سریع جزوشو روی پاش گذاشت
_ امروز میخوام یه امتحان کوچیک بگیرم و چندتا مسئله ساده بدم و ببینم چقدر به درس مسلط هستین.
همه چشماشون گرد شد
+اما هنوز میان ترم نشده و درسمون تموم نشده
مرد مو مشکی سمتش اومد و نگاهشو به جزوه روی پاش داد و پوزخند محوی زد
_مطمعنم دانش اموزای من تا همین مبحث الان هم امادگی دارن.. تو شکی داری آقای جئون؟
همه متوجه نگاه و لحن مرد شده بودن و هیچکس جرعت تکون خوردن نداشت
اون مرد هرچقدرم چهره گرمی داشت و در ظاهر مهربون بنظر میرسید چشمای سردش و لحن محکمش همرو سر جاشون مینشوند
+ ن..نه آقا
مرد سرشو تکون داد و سمت میزش رفت
_حالا که به توافق رسیدیم همگی یک مداد روی میز بزارن و تمام وسیلهاشون داخل کیف، میخوام برگه پخش کنم
کاری که گفته بود رو انجام دادن و به ترتیب لیست شروع به پخش کردن برگها کرد و باتموم شدنشون روبه روی کلاس ایستاد و لبخندی زد
_شروع کنید

همونجور که راه میرفت نگاهشو با دقت روی بچها میچرخوند تا مطمعن بشه کسی چشماش جایی نمیچرخه
کنار میز پسر موخرمایی ایستاد و نگاهی توی برگش چرخوند
تنها نوشته اش اسمش بود و با تردید به برگش خیره شده بود
سرشو نزدیک پسر کرد
_مشکلت کجاس جونگکوک؟
مرد اروم گفت و نفس داغشو روی گوش پسر رها کرد و لرزش تن پسر باعث پوزخند محوش شد
+م..من متوجه منظور سوال نمیشم.. فرمول هارو یادم نیست
مرد اروم نگاهشو ب روبه روش داد و بادیدن بچها ک داشتن نگاش میکردن دستشو رو مبز کوبید ک همه سریع سرشونو پایین انداختن
_نگاهی ببینم میچرخه از کل ترم محرومش میکنم.
بلند گفت و سرشو دوباره سمت پسر اورد و مدادشو گرفت و فرمول رو براش کنار برگه اش نوشت
_ازاین استفاده کن
پسر لبشو تو دهنش کشید و نگاهشو به مرد روبه روش داد که مرد سریع سرشو بالا اورد و سمت میزش رفت
_۸ دقیقه وقت دارین، بجنبین

برگشو تحویل مرد داد و از کلاس بیرون رفت
÷چه امتحان چرتی بود نه؟
پسر لبشو گزید و دست جیمینو کشید گوشه راهرو
+کیم برام فرمولارو نوشت گوشه برگه ام‌..
جیمین با چشمای گرد نگاهش کرد
÷چیی؟؟؟
بلند گفت ک پسر محکم دستشو رو دهنش گذاشت و بعد چندثانیه برداشت
÷این کیم واقعا مشکوکه..
+م..من..
÷تو؟
با دیدن مرد که از کلاس بیرون می اومد و سمت پله ها میرفت کیفشو دست جیمین داد و سمتش دویید و پایین کتشو گرفت
+آقا..
با نفس نفس گفت و مرد خنثی نگاهش کرد
_بله جئون؟
+میخواستم بابت ام-
با چشم غره مرد ساکت شد
_بیا دفترم..
سرشو تکون داد و پشت سر مرد وارد اتاقش شد و مرد درو پشت سرش بست
_خب جونگو؟
با شنیدن مخفف اسمش لبخند کوچیکی زد
+میخواستم بابت امتحان تشکر کنم.. که فرمولارو گفتین بهم
مرد لبخند کوچیکی زد و کتشو دراورد و روی صندلیش انداخت
_بهرحال باید به دانش اموزام توجه کنم هوم؟
پسر لبخندشو خورد
دانش اموزاش؟ یعنی به همه تقلب میده؟
+بله.. خسته نباشین
گفت و خواست بیرون بره ک صدای مرد متوقفش کرد
_جئون
+بله؟
مرد سمتش اومد و موهاشو از جلوی چشمش کنار داد و پسر با خودش گفت قطعا صدای قلبمو میتونه بشنوه
_میتونم باهات کلاس خصوصی بردارم اگر توی فیزیک احساس ضعف میکنی
پسر باتعجب نگاهش کرد
+و..واقعا؟
_بله ولی با مدیرتون مطرحش نمیکنم چون.. خودتم دلیلشو میدونی
پسر سرشو تکون داد
+خیلی ممنونم اقا.. از خانوادم میپرسم و بهتون خبر میدم
_حتما.. الانم برو پسرخوب .. روز خوبی داشته باشی
پسرلبشو گزید و سرشو تکون داد
+شماهم همینطور آقا
گفت و بیرون رفت

نظراتتونو بهم بگیین:))

Belong to Alfa || متعلق به آلفاWhere stories live. Discover now