••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
« _نمرهاتو بررسی کردم و متوجه پیشرفتت شدم.
+این خوبه آلفا؟
رون پسر روی پاش رو نوازش کرد و دستشو داخل لباسش برد و ناخونشو روی شکم پسر کشید
_عالیه پسرم ، باید بابتش بهت جایزه بدم هوم؟
ناخونشو تندتند روی ن...
لبای مرد روی لباش قرار گرفت و چندثانیه بعد خیسیرو روی لباش حس کرد و باهاش همراهی کرد بوسه ی خیسشون شدید تر میشد و اهی از حس خوبشون میکشیدن مرد ازپسر جدا شد و سمت دیوار کشیدتش دوباره لباشو روی لبای پسر کوبید و بدنشو به دیوار فیکس کرد انگشتای پسر چنگی توی موهای مرد زد و زبونشو اورد بیرون که لبای مرد دورش حلقه زد و مکی بهش زد و ناله پسر توی دهنش خفه شد اروم از هم جدا شدن و بهم خیره شدن _فاک.. پسر ا لحن مرد ترسید +م..ما کار اشتباهی کردیم؟ _آره، اما نمیتونم ازاین امگای خوشمزه جلوم بگذرم. پسر لبشو گزید که اخم مصنوعی روی صورت مرد نشست و دستشو رو لبش گذاشت و پایین کشیدش تا از لای دندوناش بیرون بیاد _عاعا.. این کار منه پسرخوب گفت و سرشو جلو برد و مکی به لبای پسرزد و بادندوناش کشیدش پسرچشماشو بست و فورموناشو ازاد کرد _نکن جونگ کوک.. ما تو مدرسه ایم و فورمونای تو قوی تر از چیزیه که فکرمیکنی.. این لذت فقط باید برای من باشه پسر از حس خوبش لرزی کرد و دوباره لبای مردو بوسید _یکی اینجا سیر نمیشه هوم؟ مرد وسط بوسشون گفت و دستشو زیر باسن پسر گذاشت و بلندش کرد و سمت در رفت به در چسبوندتش و درو قفل کرد و سرشو توی گردن پسر برد و مک محکمی زد که پسر دستشو محکم رو دهنس گذاشت تا صدای ناله اش ازاد نشه +فااک.. کبود میشه.. +اهه.. آقااا اروم نالید و باحس نبض زدن پایین تنش که به شکم مرد چسبیده بود ناله اش بلندتر شد مرد اروم زمین گذاشتتش و عقب رفت _فکرکنم باید بری یواش یواش پسر سریع سرشو تکون داد و خواست بره که دستش توسط مرد کشیده شد. _نه بااین سر و وضع موهای پسررو مرتب کرد و یقشو کامل بست _حالا برو.. قفل دررو بازکرد و بوسه ی دیگه ای از لبای مرد گرفت و سریع رفت یسری بچها توی راهرو مدرسه بودن دم کلاس رفت و جیمین بادیدنش سریع سمتش رفت ÷چیشد؟چیگفت؟ +اینجا نمیتونم بگم.. دستشو کشید و از کلاس بیرون رفتن ÷قضیه چیه؟؟ گوشه راهرو ایستادن +اون.. منو بوسید ینی من ازش خواستم چشمای پسر بتا گرد شد ÷چ..چییی؟ +بهم یسری چیزا گفت و.. دکمه های پیرهنشو بازکرد پسر بادیدن کبودی و حس رایحه الفا روش دهنش باز موند ÷ای..این .. فاک.. +چیمی اروم باش پسرباخنده گفت و دستشو جلوی صورت پسر تکون داد بادیدن مدیرشون سریع دکمهاشو بست و سمت کلاس دوییدن
بعد از دوشی که گرفت بدن خستشو روی تخت انداخت و گوشیشو برداشت و توی اینستاش رفت بادیدن استوری پسر ابروش بالا پرید و بازش کرد و اخمی روی صورتش نشست
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
سریع استوریشو ریپلای کرد thv:"جونگکوک؟؟"
Jkookie:"بله هیونگ؟"
بادیدن جوری که صداش زده یود پوزخندی رو لباش نشست
thv:"استوریت چی میگه پسر خوب؟"
Jkookie:"اوه هیونگی.. تو گربهارو دوس نداری؟"
thv:"دوسشون دارم اما میدونی چیو بیشتر از اونا دوس دارم؟به پوست سفیدت جوری رنگ بدم که اموال منو برای بقیه به اشتراک نزاری!"
Jkookie:"اوه.."
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.