[ 2 نوامبر سال 1999 روستای بوسان،کره جنوبی ]
این داستان: تموم شد.صداش رو تو زیر ترین حالت ممکن برد و گفت: من برای شوگا کار نمیکنم.
هویان کمی مکس کرد: چی؟ ینی چی؟
□من آدم کیم نامجون هستم، دشمن خونی شوگا. من از شما مراقبت میکنم؛ فقط برای نامزدتون.
+تـ.تو نامزدم رو میشناسی؟!
جیمین سر تکون داد: جانگ هوسوک، نامزدتون برای وارد شدن به این عمارت داره از رئیس من کمک میگیره. بیست نوامبر آخرین روزیه که شما اینجایین. تا اون روز، خواهش میکنم مراقب خودتون باشید، لطفا.
هویان ماتش برده بود: چی میگی جیمین، جدی داری میگی؟
□آره جدی میگم...
***
چشمهاش رو باز کرد، سینش داشت از سرما یخ میزد. وقتی کامل هوشیاریش رو به دست آورد فهمید دکمهی پیرهنش بازه، بخاطر همین سردش بود. سرش رو چرخوند، سوکجین و نامجون داشتن باهم صحبت میکردن که چشم های سوکجین به هوسوک خورد.با صدای خیلی آروم گفت: جین...
سوکجین جلوش زانو زد و گفت: خوبی هوسوکا؟
سرش رو به طرفین چرخوند: نه...
سوکجین به سینهش نگاه کرد، سینهی هوسوک پر بود از کبودی و زخم. خواست چیزی بگه که هوسوک گفت: چیشد جین؟ چیشدم؟
&من تو اتاق نبودم هوسوکا...
نامجون گفت: از فشار عصبی غش کردی، دکتر اومد تو اتاق نبضت رو گرفت دید ضعیفه پس شروع کرد احیای قلبی ریوی، بخاطر همین پیرهنت بازه.
هوسوک بی قرار سرش رو به طرفین تکون داد و اشکها شروع کردن به خیس کردن صورتش.
°میخوای یکم تنها باشی؟
هوسوک سرش به معنی تایید تکون داد و سوکجین و نامجون باهم رفتن بیرون.
&رئیس؟ هوسوک از پسش بر میاد؟
نفسش رو بیرون داد: نمیدونم، اون ترسیده...
&رئیس چرا بهش گفتین؟!
°میخواستم از زبون خودم بشنوه!
&الان چیزی فرق نکرد، چه من میگفتم چه شما باز همون آش بود همون کاسه!
نامجون دست به کمر با اخمی بین ابروش گفت: فکر نمیکردم انقدر بهم بریزه!
توی اتاق اما، هوسوک تنها بود با افکاری که تو سرش رژه میرفتن. زیر لب زمزمه میکرد و اشک میریخت.
-هویانم، هویانم... چیکار کرد باهات... هویانم...
***
تو اتاق تهیونگ بودن، تهیونگ داشت کیفش رو برای فردا جمع میکرد و جونگکوک فقط بهش نگاه میکرد.٪چیه جوجه؟
به خودش اومد: چی؟!
تهیونگ کنارش نشست: چیزی شده؟
ESTÁS LEYENDO
✨️Romeo & juliet✨️
Romanceاین داستان پسری که باید برای عشقش مرد میشد، باید برای به دست آوردنش از خیلی چیز ها بگذره... -باید درد بکشی تا مرد بشی... ________________ -تا عبد با من بمون ژولیت من... +تا عبد با توام رومئوی من! ________________ =تو دیگه مال منی، چه بخوای چه نخوای...