5.Save ahjussi

93 14 0
                                    

یونگی دست‌هاش رو به هم کوبید و گفت:
- سه دقیقه استراحت!

و خودش با سرعت فراطبیعیش داخل ساختمان کمپ برگشت تا مطالبی رو با ژنرال به اشتراک بذاره.
جیمین، یک ساعتی رو خوابیده بود و الان به نسبت قبل سرحال‌تر به نظر می‌رسید. پنجره‌ی سیاه رنگ ریلی رو کمی باز کرد تا از همون بالا دیدبانی کنه و سرکی به کارشون بکشه.
کمی سر چرخوند و نگاه گردوند.
« باید صدایی که بیدارم کرد پیدا کنم».
نگاهش بی‌هدفت همه جا رو بررسی می‌کرد؛ البته تا قبل از اینکه صدای مردونه‌ای از زیر پاش، گوش‌هاش رو تیز و نظرش رو جلب کنه و نگاهش رو پایین بکشونه:
- خون‌آشام سیاه عوضی با خودش چه فکری کرده؟ وقتی تبدیل به یه خون‌آشام سفید شدم، به اون و امثال کثیفش می‌فهمونم دنیا دست کیه.

جیمین خیلی ریلکس سرش رو از پنجره داخل آورد و با نگاه سریعی که توی اتاق درمان گردوند، ظرفی که حاوی گاز استریل کثیف و چند وسیله‌ی دیگه بود و کم از پالت رنگ‌آمیزی_که از خون بود_نداشت، به دست گرفت و محتویاتش رو توی سطل زباله خالی کرد. کاسه‌ای که پر از مایع غلیظ سرخ رنگی که لخته نشدنش نشان از خون نبودنش می داد و از بوی تیزش مشخص بود مایع ضدعفونی کننده است رو برداشت و دوباره مقابل پنجره ایستاد.
پنجره رو کامل باز کرد و با نگاهی به زیر پاش سر صاحب صدا رو نشونه گرفت و با انداختن کاسه‌ی خالی توی سرش، ریزریز و با شیطنت خندید.
به محض برخورد کاسه توی سر پسر، آخ بلندش توجه همه رو جلب کرد و وقتی پسر سر بالا آورد تا ببینه چه اتفاقی افتاده، دوباره داد بلند و جیغ مانندش بخاطر سوزش شدید چشم‌ها و درد سرسام‌آور سرش، بلند شد.
جیمین سریع عقب کشید و همون‌طور که پنجره رو می‌بست، به صدای کاسه‌ای گوش داد که افتادنش، صدای بدی رو ایجاد کرده بود که سردردش رو تشدید می‌کرد. و همچنان لبخند تمسخرآمیزش روی پفکی لب‌هاش خودنمایی می‌کرد.
جیمین- حالا این همه جیغ‌جیغ لازم بود؟ خوبه فقط یکم بتادین ریختم تو چشم‌هاش.

و دوباره روی تخت نشست.
- آه، فکر کنم همین الان برای سوال جواب بیان... من گشنمه.

مثل بچه‌های کوچک روی تخت با لب‌های برچیده شروع به تکون دادن پاهاش کرد و منتظر موند.
توی ذهنش شمرد و به سی و یک که رسید، اون پایین صدای یونگی، نامجون و جونگ‌کوک، و همچنین صدای فردی که از یونگی بد می‌گفت[همون فرد معترضی که الان بخاطر وجود بتادین توی چشم‌هاش داشتن به درمانگاه اصلی می‌بردنش] به گوش می‌رسید.
سه دقیقه‌ای بعد، هر سه خون‌آشام به همراه جین و تهیونگ اونجا بودن و دست به سینه مقابلش گارد گرفته بودن.
یونگی با خشم روی صندلی نشست و چهارنفر دیگه همچنان خصمانه نگاهش می‌کردن.
جین ابرو بالا انداخت و با گفتنِ«خب؟» نشون داد که منتظر توضیح دونگ‌سنگشه.
جیمین با لحن کیوتی که می‌دونست روی جین و باقی اطرافیانش تاثیرگذاره، گفت:
- این‌قدر سنگدل نباش هیونگ. اون مزاحم خواب دیدنم شد.

Promised again ( Taekook / KookV - vers )Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt