8¹. Relationships

134 17 0
                                    

طبقه‌ی بیست و یک، برج جئون
یونگی لبخندی تحویل جیمین داد و همزمان با روشن کردن تلویزیون گفت:
- متاسفانه دستور دوست عزیزتونه؛ وگرنه من با این همه سروصدا، گوش‌های خون‌آشامیم تا یه هفته فلج میشن.

و خندید و با تلفن همراهش آهنگ راکی پلی کرد. شیرهای آب رو باز کرد و با روشن کردن لپ‌تاپ و پلی کردن فیلمی، هم‌زمان شروع به کوبش ملاقه به قابلمه کرد و با پاهاش روی میز ضرب گرفت. اما جیمین سخت مشغول تمرکز بود، چون یه هدف داشت؛ خواندن ذهن گربه‌ی روبه‌روش.
بعد از دقایق طولانی‌ای لبخند روی لب جیمین نشست و دروازه‌ی ذهن یونگی به روش باز شد.
کاش حداقل طی یه هفته این تمرکز لعنتی رو به دست بیاره. جین گفت مرحله‌ی بعدیش اغوا کردنشه. آه... کاش الان به یه هفته‌ی دیگه رسیده بودیم!
جیمین در مرز مردن بخاطر کنترل خنده‌ش بود. نتونست سکوت کنه و گفت:
بهت اجازه میدم بری سراغ مرحله‌ی بعدی.

یونگی آه بی‌صدایی کشید تا تمرکز جیمین به هم نخوره و با خودش گفت:
حتی توهم صداشو می‌زنم؛ این‌قدر که آرزو به دیک
موندم.

جیمین با حرص گفت:
- بهت میگم تمرکزم رو به دست آوردم گربه‌ی کصخلِ پیر! ببین احمق، الان دارم دست‌هام رو تکون میدم.

و شروع به تکون دادن دست‌هاش کرد. دست‌های یونگی با تعجب از کوبیدن روی قابلمه ایستاد و با ذوق گفت:
- پشمام!

جیمین چشم‌هاش رو باز کرد، خندید و یونگی سریع سر پا ایستاد و به سمتش حرکت کرد. سریع و با ذوق گفت:
- پس من مرحله‌ی بعدی رو شروع می‌کنم که وقتت گرفته نشه و خیلی سریع پیشرفت کنی.

و خواست به سمت جیمین خم بشه و کار قشنگش رو شروع کنه اما جیمین با شیطنت خندید:
- متاسفم، اما با باور نکردنم فرصتت رو از دست دادی، پس الان فقط بشین و حسرت بخور، چون می‌خوام سعی کنم با تمام موانع و این سروصداها به ذهن تهیونگ و جونگ‌کوک نفوذ کنم.

پنت‌هاوس
جونگ‌کوک دست‌هاش رو روی باسن تهیونگ فیکس کرد و گردنش رو جلوتر کشید تا بوسه رو عمیق‌تر کنه، اما چیزی مثل تیر از سرش گذشت و باعث شد از حرکت بایسته. تهیونگ متعجب حرکت لب‌هاش رو متوقف کرد و [ در حدی که حرف زدنش بوسیدن محسوب نشه] لب‌هاش رو عقب برد:
- چی‌شده کوک؟
- حسش می‌کنم... سرم درد می‌کنه. دردش مثل زمانیه که جادوگر وارد ذهنم میشد. حسش می‌کنم؛ یکی تو
سرمه.

تهیونگ نیشخندی زد، اما لحظه‌ای بعد کام عمیقی از سرچشمه‌ی زندگیش گرفت و با عجله گفت:
- بعدا ادامه می‌دیم عزیزم، باشه؟ فعلا باید برم و کسی که باعث این وقفه شده رو تنبیه کنم.

اما جونگ‌کوک کوتاه نیومد و دوباره بوسیدش. نهایت کار به کجا می‌کشید؟

طبقه‌ی بیست و یک برج جئون
جیمین با استرس چشم باز کرد و با لکنت گفت:
- اون‌ها... اون‌ها...

Promised again ( Taekook / KookV - vers )Donde viven las historias. Descúbrelo ahora