8½. Relationships

102 14 0
                                    

نامجون از در مخفی خارج شد و همون‌طور که دسته‌ی در رو هم همراه خودش می‌آورد، گفت:

- اینکه مجبورم کردی چون اون داره میاد توی اتاقت، برم توی اون راهروی نمور قایم بشم، زیادی فاکیه. اما می‌دونی؟ حس می‌کنم وسط کار فهمید که یه شخص سومی هم وجود داره که ول کرد و رفت. راستی... خیلی‌خیلی اتفاقی و یهویی این دسته‌ی در توی دست‌هام از جاش کنده شد. خودت یه فکری به حالش کن.

و چشمکی حواله‌ی صورت پوکر جونگ‌کوک کرد و با انداختن دسته‌ی شکسته شده کنار در، همون‌طور که با شیطنت زمزمه می‌کرد:«اگه میتونی بهش برس!» از اتاق خارج شد.
جونگ‌کوک آهی کشید و سعی کرد بعد از نوشیدن محتویات لیوان بین انگشت‌هاش، فقط روی کار تمرکز کنه؛ هرچند که کارش هم مربوط به فرمانرواش بود و تماما فکرش رو اشغال کرده بود.
وای، که اون بد استعمارگری بود؛ برای دل ضعیف جونگ‌کوکی که بعد از هزارسال، باز هم بی‌مبارزه خودش رو تسلیم اون می‌کرد.

نه شب؛
پنت‌هاوس جئون
جین و جیمین روی بدست آوردن تمرکز جیمین توی شلوغی کار می‌کردن و نامجون و یونگی هم‌زمان با نوشیدن جامشون، حریصانه به اون دو زل زده بودن.
هرچند که توی جمعی که دونفر درحال مدیتیشن، دو نفر دیگه خیره به اون‌ها، دونفر درحال صحبت ذهنی، و دو نفر دیگه که یکی خواب بود و دیگری درحال نوازشش، هیچ سروصدایی وجود نداره؛ اما جین باز هم جز خونه‌ی خودش هیچ‌جا احساس راحتی نداشت، پس با کلافگی گفت:
- دیگه بریم؟ بلند شو تهیونگ، من از اینجا بودن خوشم نمیاد.

جمله‌ی صریحانه‌ی جین، اوه شت، اون چقدر رکه نداشت؛ چرا که هر سه پسر خون‌آشام کاملا آگاه بودن که الف‌ها چقدر رک و بی‌پرده حرف می‌زنن و از طرفی هم جایی جز خونه‌ی خودشون رو برای انجام هیچ کاری نمی‌پسندن؛ دقیقا هیچ کاری.
نامجون سریع گفت:
- یکم دیگه بمونید تا درمورد مراسم تایوان صحبت کنیم.

و یونگی در پی اون گفت:
- قهوه می‌خورید؟ به جز خون، قهوه هم داریم.
جین- معجون.
یونگی- چی؟
- برام معجون بیار.

یونگی سری به تایید تکون داد و وقتی همراه نامجون سر پا ایستاد تا به آشپزخونه بره، جیمین عوقی زد و سریع پاچه‌ی آستین جین رو چسبید.
- هیونگ توروخدا نه... من از معجون متنفرم.

جین اخم کرد و با تشر گفت:
- بخوای بین یه مشت خون‌آشام زنده بمونی، باید قوی باشی. غلط می‌کنی بدت میاد.

جیمین مثل همیشه آه کشید و یونگی زیرزیرکی به غرغرو بودنش خندید. نامجون که بی‌توجه به صحبت اون‌ها برای آوردن معجون‌ها رفته بود، حالا لیوان‌های لبالب پر از مایعی بنفش رنگ رو روی میز گذاشت. تهیونگ بخاطر صدای برخورد ظرف حاوی لیوان‌ها با میز مرمری جایگزین میز قبلی_که توسط نامجون به خاک نشست_اوم اعتراض‌آمیزی کشید و جونگ‌کوک با حالتی هول زده دستش رو از موهاش بیرون کشید.
جیمین کمی از معجونِ به قول تهیونگ گند مزه و به قول خودش گوه مزه رو قورت داد و خطاب به جونگ‌کوک گفت:
- نگران بیدار شدنش نباش، بیدار نمیشه.

Promised again ( Taekook / KookV - vers )Donde viven las historias. Descúbrelo ahora