𝒑𝒂𝒓𝒕¹⁴

415 69 25
                                    

- یا شنیدم چی گفتی.

هوسوک با اعتراض گفت و تهیونگ بی اهمیت روشو برگردوند و بلند شد و به سمت اتاق یونهو رفت.

- خب حالا چطور فهمیدین؟

- وای خدا یعنی اگه نمی‌پرسیدیم قرار نبود تا روز مراسم بگید.

جین شونه ای بالا انداخت و گفت:
- شاید میخواسته بهتون کارت دعوت بده.

- هیونگ تو دیگه چرا؟
هوسوک دوباره با صدای معترضی بیان کرد و به راه رفته تهیونگ به سمت اتاقی که یونهو درش قرار داشت، نگاه کرد.

تهیونگ ضربه ای به در زد و با لحنی که سعی  داشت با ملایمت باشه گفت:
- یونهویا نمی‌خوای درو برای عمو باز کنی.

با نشنیدن جواب پا پس نکشید و ادامه داد:
- با من قهری؟

- بیا بیرون تا آپاتو دعوا کنیم.

و همچنان در جواب سکوت دریافت کرد.
تهیونگ از تخسی بچه ای که باهاش سر و کله میزد نفس کلافه ای کشید و به آخرین امیدش یعنی یونگی هیونگ -عموی مورد علاقه یونهو- چنگ زد.

- یعنی نمی‌خوای برای عروسی عمو یونگی بری خرید؟

وقتی دوباره جوابی از یونهو نگرفت با لحنی که حالا تلاشی برای آروم بودنش نمی‌کرد گفت:
- آه یونهو واقعا نمی‌خوای بیای عروسی عمو یونگی؟ نمی‌خوای امگا عمو یونگی رو ببینی؟

- نه اون یه دزده!

با فریادی که یونهو زد لبخندی از سر پیروز روی لب هاش نشست و بعد تبدیل به لبخند شیطانی شد.

- خب پس اگه نیای عروسی اون امگا همه توجه عمو یونگی رو می دزده ها.

- نخیــرم نمیتونــه!

- چرا اتفاقا میتونه.

در یکهو باز شد و یونهو اخمو توی چهارچوب در نمایان شد.

- عمو یونگی مال خودمه.

- آفرین پسر خوب پس بزن بریم یه دست لباس خفن بگیریم که عمو یونگی همه توجهش به تو باشه!

- یوهو بریم.

و هر دو با سرعت از جلوی چشم های متعجب هوسوک و جین رد شدند.

- اون عوضی الان دست گذاشت روی نقط ضعف بچم؟!

هوسوک که از شُک بیرون اومده بود، خنده ای کرد و گفت:
- اون عوضی همیشه دست میزاره رو نقط ضعف طرف مقابلش.

***

تقریبا تمام خرید هاشونو کرده بودند و فقط مونده بود خرید لباس برای روز مراسم.

تمام مدت جیمین آروم بدون اینکه حتی حضورش احساس بشه پشت سر یونگی وارد تمام مغازه ها میشد و بعد با چندتا کیسه خرید بیرون می اومدند.

درواقع بودن یا نبودن جیمین اصلا مهم نبود و حتی خود یونگی چون وارد هر مغازه که می‌شدند با سلیقه خود فروشنده ها خرید می‌کردند و تمام مدت  هردو ساکت گوشه ای می ایستادند و با اینکه کس دیگه براشون خرید می‌کرد فرقی نداشت.

𝐢𝐬𝐨𝐥𝐨𝐩𝐡𝐢𝐥𝐢𝐚 "𝐲𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧&𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤"Where stories live. Discover now