- یا شنیدم چی گفتی.
هوسوک با اعتراض گفت و تهیونگ بی اهمیت روشو برگردوند و بلند شد و به سمت اتاق یونهو رفت.
- خب حالا چطور فهمیدین؟
- وای خدا یعنی اگه نمیپرسیدیم قرار نبود تا روز مراسم بگید.
جین شونه ای بالا انداخت و گفت:
- شاید میخواسته بهتون کارت دعوت بده.- هیونگ تو دیگه چرا؟
هوسوک دوباره با صدای معترضی بیان کرد و به راه رفته تهیونگ به سمت اتاقی که یونهو درش قرار داشت، نگاه کرد.تهیونگ ضربه ای به در زد و با لحنی که سعی داشت با ملایمت باشه گفت:
- یونهویا نمیخوای درو برای عمو باز کنی.با نشنیدن جواب پا پس نکشید و ادامه داد:
- با من قهری؟- بیا بیرون تا آپاتو دعوا کنیم.
و همچنان در جواب سکوت دریافت کرد.
تهیونگ از تخسی بچه ای که باهاش سر و کله میزد نفس کلافه ای کشید و به آخرین امیدش یعنی یونگی هیونگ -عموی مورد علاقه یونهو- چنگ زد.- یعنی نمیخوای برای عروسی عمو یونگی بری خرید؟
وقتی دوباره جوابی از یونهو نگرفت با لحنی که حالا تلاشی برای آروم بودنش نمیکرد گفت:
- آه یونهو واقعا نمیخوای بیای عروسی عمو یونگی؟ نمیخوای امگا عمو یونگی رو ببینی؟- نه اون یه دزده!
با فریادی که یونهو زد لبخندی از سر پیروز روی لب هاش نشست و بعد تبدیل به لبخند شیطانی شد.
- خب پس اگه نیای عروسی اون امگا همه توجه عمو یونگی رو می دزده ها.
- نخیــرم نمیتونــه!
- چرا اتفاقا میتونه.
در یکهو باز شد و یونهو اخمو توی چهارچوب در نمایان شد.
- عمو یونگی مال خودمه.
- آفرین پسر خوب پس بزن بریم یه دست لباس خفن بگیریم که عمو یونگی همه توجهش به تو باشه!
- یوهو بریم.
و هر دو با سرعت از جلوی چشم های متعجب هوسوک و جین رد شدند.
- اون عوضی الان دست گذاشت روی نقط ضعف بچم؟!
هوسوک که از شُک بیرون اومده بود، خنده ای کرد و گفت:
- اون عوضی همیشه دست میزاره رو نقط ضعف طرف مقابلش.***
تقریبا تمام خرید هاشونو کرده بودند و فقط مونده بود خرید لباس برای روز مراسم.
تمام مدت جیمین آروم بدون اینکه حتی حضورش احساس بشه پشت سر یونگی وارد تمام مغازه ها میشد و بعد با چندتا کیسه خرید بیرون می اومدند.
درواقع بودن یا نبودن جیمین اصلا مهم نبود و حتی خود یونگی چون وارد هر مغازه که میشدند با سلیقه خود فروشنده ها خرید میکردند و تمام مدت هردو ساکت گوشه ای می ایستادند و با اینکه کس دیگه براشون خرید میکرد فرقی نداشت.
YOU ARE READING
𝐢𝐬𝐨𝐥𝐨𝐩𝐡𝐢𝐥𝐢𝐚 "𝐲𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧&𝐯𝐤𝐨𝐨𝐤"
Werewolfامگا پارک از طرف جفتش رد میشه و متوجه میشه کسانی که قصد تعرض بهش داشتند از طرف جفتش بودند! و یونگی انتظارشو نداشت زمانی که قلبشو به کس دیگه ای باخته جفت حقیقیشو پیدا کنه. _ اون آلفا هیچ گاه فکر نمیکرد بعد از همسرش به کس دیگه ای دل ببنده اما اون دچار...