سلام قشنگای من.😍
خب فقط اینکه، امیدوارم پارت توضیحات رو یادتون مونده باشه.🥹 نظرای قشنگتون رو میخونم.❤️
فکر کنم بعضی از بچه ها تو تابستون مفقود شدن ولی هر جایی که هستین...
دوستتون دارم❤️✨️✨️✨️
صدای چرخ های تخت بیمارستان...
پزشکی که بالای سر بیمار چیزی یادداشت میکنه...
کسی نفس نفس زنان از راه میرسه: از در رفت بیرون! خودم دیدمش!
پزشک بی اعتنا ورقه ای دستم میده:
""این دروغ تکراری دیگه داره حالم رو بهم میزنه...""چراغ بالای سرم منفجر میشه و همه چی در ظلمات فرو میره...
✨️✨️✨️
~Radmehr~
_ رادمهر؟
وقتی چشم هام رو باز میکنم که ظاهرا به مقصد رسیدیم. کوچه نه چندان گشادی که توسط چند تیر برق به فواصل مشخصی از هم، مین گذاری شده. اما اینجا شبیه به محل زندگی خودم نیست.
میپرسم: کجاییم؟
چشم هاش رو به زور باز نگه داشته:
خونه مامانبزرگم...چهره اش خسته به نظر میرسه. چند ساعت پشت فرمون نشسته؟ انگار در تشخیص زمان و مکان دچار مشکل شدم و هنوز هم خوابم. ازم میخواد تا فقط کیف وسایل ضروری ام رو بر دارم و فکر نمیکنم به جز قرص هام، به چیز دیگه ای نیاز داشته باشم.
حسی ندارم.
نه خوشحال، نه ناراحت.
وقتی محل خوابم عوض میشه نمیتونم بخوابم.به کسی پیام میده: خوابین؟
منتظر جواب نمیمونه و قبل از باز کردن درب حیاط، زیر گوشم خم میشه: قهر نباش...
میدونم که وضعیتم خوب نیست و به همین خاطر قبول کردم تا شب رو کنارش بگذرونم. فرهاد مسائل رو زیادی بزرگ میکنه و نمیتونم روش حساب کنم.
شاید هم به خاطر حس کنجکاوی که نمیتونم بیخیالش بشم و دنبال اطلاعات بیشتری از خانواده اش میگردم. اما اون گفته بود که برادرش میدونه... درسته؟!
برای قدم بعدی ام مُردد میشم که به طرفم برمیگرده: چیشده؟
محیط امنی به نظر میاد! از اون خونه هایی که با نگاه اول حس میکنی قراره اتفاقای خوبی توش بیوفته! یه حوض کم عمق که چند تا ماهی کوچولو داخلش وول میخورن، باغچه بندی هایی با گلکاری های شمعدونی و... اسم بقیه اش رو نمیدونم!
بنا در سمت چپ حیاط قرار گرفته و یه فضای سنتی جهت دور همی های کم جمعیت، در انتها به چشم میخوره.
چرا گربه ها، ماهی ها رو تا الان تار و مار نکردن؟!
از تمام بدنش خستگی میباره. عضلات بدن من هم به خاطر چرت زدن داخل ماشین کرخت شده و به زور حرکت میکنم.
BINABASA MO ANG
✨️𝕷𝖎𝖌𝖍𝖙𝖊𝖗✨️ |
Romance|در حال آپ| اگر بتونی یک صفحه از گذشته ات رو تغییر بدی... اون کدوم قسمت از زندگیته؟✨️ رادمهر، روانشناس افسرده یک مدرسه پسرانه، درگیر توهمات خود است و تلاش میکند تا دانشآموز گمشدهای را پیدا کند، غافل از اینکه این جستجو او را به واقعیتهای پیچیدهت...