متاسفم بابا!

702 58 14
                                    

با تموم شدن اهنگ متوجه نفس هاش شده بود که به سختی بالا میان سینش در اثر کمبود اکسیژن به شدت بالا پایین میشد ولی اون این حسو دوست داشت. اثر سیم گیتار روی انگشتش، بندش که روی گردنش
سنگینی میکرد، عرق هایی که گردن و صورتشو براق کرده بودن ،اون همشون رو دوست داشت.
از بچگی همینطور بود انگار شیفتگی سبک راک از بدوتولدش باهاش گره خورده بود. کنترل لبخندی که جوونه زده بود سخت بود اونم وقتی که هنوز
صدای جمعیت رو میشنید که تشویقش میکنن اما این سرمایی که بهش تزریق شد عجیب وجودشو گرفت! لبخندش جمع شد و قلبش اروم گرفت حتی دستاشم شل شدن .از گوشه چشمش میتونست ببینه که اون مرد هنوزم نگاهش درگیرشه ولی چرا؟ اصلا اون کی بود؟

_ کوک؟ جونگکوک!

_ ب-بله؟

با شنیدن اسمش از اون خلسه عمیق خارج شد ولی تنش هنوزم یخ زده بود و نفس هاش که از گلوش گرم بیرون میومدن لب هاشو میسوزوند.

_کجا غرق شدی پسر اجرات 10 دقیقه ای هست که تموم شده حالت خوبه؟

_ خوبم.

سرشو برگردوند تا به دنبال صاحب اون چشمای برف نشسته بگرده ولی کسیو پیدا نکرد

_ گوشیت خودشو کشت کوک برو ببین کدوم بی پدر مادری داره میمیره که زنگ زده به تو خبر بده!

لبخندش دوباره با شنیدن لحن حرصی جیمین شکل گرفت و گیتارشو به اون سپرد

_ هیونگ حواست باشه یه وقت از دستت-

_ چشم سرورم حواسم به گیتار عزیزتون هست که خش روش نیوفته شما میتونین با خیال راحت گورتونو گم کنین.

سری برای تاسف تکون دادو به سمت وسایلش پا تند کرد هنوزم نمیدونست سرمایی که به تنش نشست برای چی بود یا اون شخص کی بود فقط تصمیم گرفت فراموشش کنه.
گوشیشو برداشت و نگاهی به 15تماس بی پاسخش انداخت هنوز کامل شماره رو ندیده بود که مبایل توی دستش لرزید . اون شماره... امکان نداره مگه امروز چندم بود؟
به این زودی فراموش کرده بود؟ تقریبا سمت در خروج پرواز کرد و بلافاصله گوشیو جواب داد.

_ مگه نگفتم هرموقع زنگ میزنم باید سریعا گوشیو جواب بدی هوم؟

_ من...متاسفم سر اجرا بودم و فراموش کردم امروز چه روزیه!

_ نکنه هوس مردن کردی جونگکوک؟ میخوای با یه اشاره تیکه تیکت کنمو برای دوستت کادو پیچ بفرستم؟

نمیتونست لرزش دستشو کنترل کنه حس بیمار سرطانی رو داشت که تو مرحله اخرش بود.
فقط میخواست تو خودش مچاله شه و منتظر مرگ
باشه.

_نه! لطفا..من پولو امروز میفرستم براتون فقط یکم دیگه بهم وقت بدین!

_ فکرکردی من خرم؟ بابای بی عرضت که تورو با کلی بدهی گذاشت روی دست منو خودشو خالص کرد حاال تو بهم میگی بعد 1 ماه بازم بهت وقت بدم ؟ خوب گوشاتو باز کن جئون ،امشب کل پول این ماه باید توی حسابم باشه فهمیدی؟

ErosKde žijí příběhy. Začni objevovat