ᕱ⑅ᕱ 15

1.4K 208 108
                                    

୨୧my petal ୨୧
part 15

با ناراحتی جلوی آینه، به لباسش نگاه می‌کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با ناراحتی جلوی آینه، به لباسش نگاه می‌کرد.
اولین بار بود که پیراهن می پوشید و توش احساس راحتی نمی‌کرد.
با ناراحتی گوشاش آویزون شدن و به نوناش نگاه کرد

+ نونا؟؟ من حتما فردا باید پیراهن بپوشم ؟

" نمیدونم ، باید از تهیونگ بپرسی .
میخوای بهش زنگ بزنی؟"

با سرعت سمت گوشیش پرید و شماره تهیونگ و گرفت
بعد چنتا بوق صدای مرد و شنید

_ سلام جونگکوکی

+سلام تهیونگ شی ، ببخشید مزاحمتون میشم

_ نه عزیزم مزاحم نیستی

+ می‌خواستم بپرسم.. من میتونم داخل شرکت همون لباس‌های خودم و بپوشم؟ هودی و تی شرت های خودم..؟

مرد با فکر به اون لباس های کیوت و خرگوشی که توشون بی‌نهایت زیبا میشد نا خوداگاه لبخند زد و لبش و گزید
_البته جونگ کوک ، هیچ مشکلی نداره

و تو ذهنش اضافه کرد :
" اصن فقط باید با همون ها بیای سر کار خرگوشک"

+ وای واقعا ممنونم! اصلا توی لباس های رسمی راحت نیستم

_ هر طور راحتی عزیزم

+ ممنونم تهیونگ شی!

با خنده تماس و قطع کرد و با هیجان لباسش و عوض کرد .

●●●

_ دیگه تکرار نکنم ، زیاد ازش کار نمی کشی، ففط کارای دفتری اون هم خیلی کم!
اگه کاری و اشتباه انجام داد ، ینی دلم میخواد سرش داد بزنی تا عقیمت کنم!
میدونی که می کنم!

با جدیت سر مرد داد زد و بیخیال به سیگار کشیدن ادامه داد

" خفه بابا ،من خودم دلم نمیاد سر اون بچه داد بزنم !

با یادآوری نکته ای دیگه اخم کرد و ادامه داد

_وایسا ببینم!
دست بهش نمیزنی ها ! بغل و ماچ و لمس گوش هاش ممنوعه!
انگشتت بهش بخوره، قطع شده، یادت باشه!

ᴍʏ ᴘᴇᴛᴀʟ | گلبرگ منWhere stories live. Discover now