୨୧ my petalₛ₂ ୨୧
part 22●●●
ساعت ۸ شب بود که با خستگی به پشتی تخت تکیه داد. شکمش و نوازش کرد و به سرم آویزون بالای سرش نگاه کرد.
آهی کشید و از زن پرسید" مامان ؟ تهیونگی کجاست؟"
زن با لبخند ظرفی پر از میوه های خرد شده رو جلوی خرگوش گذاشت
" رفته با دکتر صحبت کنه عزیزم . احتمالا فردا صبح ترخیص میشی.
حالا این میوه ها رو بخور پسرم ، باید یکم جون بگیری "" ممنونم مامان "
با شروع لگد های نی نی خنده اش گرفت و شروع به خوردن کرد
" تا یکم گرسنه ام میشه، لگد میزنه"
با مهربونی شکم برآمده پسر و نوازش کرد
" درست مثل تهیونگ! من هروقت گرسنه بودم انقدر لگد می زد که نگو ، بعد به محض اینکه چیزی میخوردم آروم می شد "
با تعجب سر تکون داد و بعد از خوردن تکه میوه ای تایید کرد
" دقیقا ! الان آروم شد"
با خنده مشغول صحبت بود که تهیونگ و جلوی در دید .
مرد با لبخند جلو اومد" فردا صبح میریم خونه بیبی "
با خوشحالی خندید و رو به شکمش لب زد
" پرنسس من شنیدی؟ فردا میریم خونه ! "
تهیونگ با عشق پیشونی پسر و بوسید
" دردت به جونم
این دو سه روز خیلی اذیت شدی "
" ولی حالا که میریم خونه خیلی خوشحالم !
مامان گفت برام کیک شکلاتی پخته"تهیونگ با قدرشناسی به مادرش نگاه کرد
" مرسی مامان "
زن با خنده ، در جواب سری تکون داد .
" کاری نکردم پسرم.
امروز هفت ماه شد درسته ؟"
YOU ARE READING
ᴍʏ ᴘᴇᴛᴀʟ | گلبرگ من
أدب الهواةگلبرگ من [ ویکوک] Genre : Hybrid , Mpreg, Romance , Fluff، Dram کیم تهیونگ که به مافیای دارو معروفه و صاحب یکی از بزرگترین شرکت های داروسازی در کره است، در لابراتوار شرکت رقیب تخلفی رو میبینه. استفاده از یک هایبرید خرگوش بی گناه برای تولید دارو و...