بعد از پیامی که تهیونگ براش فرستاده بود ، به سرعت خودش رو به خونهی مشترکشون رسوند.
وقتی وارد خونه شد ، نگران دنبال امگا گشت.
+بیبی کجایی؟
آلفا در جواب صدایی نشنید ، چشمش به در نیم باز حموم خورد.
به سمت حموم رفت و متوجهی امگایی که با لباس زیر دوش آب سرد نشسته بود شد.
+بلوبری چرا زیر آب سردی؟
اینطوری سرما میخوری...بعد از تنظیم آب به سمت تهیونگ برگشت که به شدت یقهش کشیده شد و جسم نرمی روی لباش قرار گرفت.
آلفا بعد از چند لحظه از شوک در اومد ، نیشخندی زد و با امگاش همکاری کرد؛
خیلی جلوی خودش رو گرفت تا لب های تهیونگ رو باز گاز نگیره باعث زخم جدیدی روی لبهاش نشه.″بهتره اینکارو نکنی کوک وگرنه دوباره تهیونگ بهت کون نمیده″
امگا کمی لبهاشو از لبهای آلفا فاصله داد گفت:
-آه...دیگه نمیتونم این شهوت لعنتیمو کنترل کنم...بهم کمک کن...بهم ناتت رو بده...آرومم کن کوک...خواهش میکنم...این خیلی درد داره!
کمر امگا رو به خودش فشرد و پسر کوچیکتر رو به خودش نزدیک کرد و به تهیونگ اجازهی حرکت اضافهای رو نداد.
+میتونم جوری توی حفرهی تنگ و داغت ضربه بزنم که ازم بخوای تمومش کنم!
-پس بهم ثابت کن کوک...
گرگ آلفا که به خاطره حجم زیاد از فرومون بلوبری امگا وحشی شده بود ،
تهیونگ رو به دیوار حموم چسبوند و با یک دستش ، دستهای امگا رو بالای سرش نگه داشت و کام عمیقی از لبهاش گرفت و بعد از چند لحظه هر دو همدیگه رو وحشیانه میبوسیدن ، طوری که دندون هاشون بهم برخورد میکرد.
YOU ARE READING
Blue Tranquility🫐✨
Fanfiction𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : 𝖮𝗆𝖾𝗀𝖺𝗏𝖾𝗋𝗌𝖾 , 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾 , 𝖣𝖺𝖽𝖽𝗒 𝖪𝗂𝗇𝗄 , 𝖲𝗆𝗎𝗍 , 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : 𝖪𝗈𝗈𝗄𝗏 جونگکوک آلفایی که به اجبار خانوادش مجبور به ازدواج با امگایی میشه که دوستش نداره و زندگیِ خسته کنندهای داره ، اما چی میشه اگه...