Part 6a🫐𓂃⊹𝅄᮫

197 22 3
                                    

ساعت ده شب رو نشون میداد.

همه به جایی که شوگا برای جشن اجاره کرده بود رفتن.

جیمین با ذوق و شوق رو به آلفا لب زد :

+وای...اینجا خیلی قشنگه.

-به اندازه‌ی تو زیبا نیست ، امگایِ من.

و بعد به جیمین نزدیک شد و یک دستش رو به دور کمر امگا حلقه کرد و دست دیگه‌اش رو به صورت جیمین رسوند و لب های امگا رو نرم بوسید.

و بعد به جیمین نزدیک شد و یک دستش رو به دور کمر امگا حلقه کرد و دست دیگه‌اش رو به صورت جیمین رسوند و لب های امگا رو نرم بوسید

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

تهیونگ با دیدن این صحنه ، خاطرات محوی داخل ذهنش شکل گرفت.

-فاک...

تهیونگ آروم زمزمه کرد و ادامه داد:

-اون جونگکوک فاکی منو بوسید...میدونستم یک چیزی مشکل داره!

میدونستم یک چیزی مشکل داره!

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
Blue Tranquility🫐✨Onde histórias criam vida. Descubra agora