𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟓

15 7 0
                                    

پسرک بازدمش رو صدا دار بیرون داد و چشماشو به آرومی بست اما این تیرگی نه تنها بر چشماش بلکه بر کل وجودش پرده انداخت ....

تهیونگ با ملایمت سایه ی چشم مشکی رنگ رو پشت چشم های پسری که به آرومی روی صندلی مخملی روبه روی آینه نشسته بود کشید ؛
بعد از کشیدن سایه ، بالم‌ لب حرارتی مورد علاقه اش با طعم توت فرنگیو روی لبای پفکی و برجسته ی امگا کشید .

و در با آخر خط چشم مشکیِ شاین دارش خط کوتاهی رو پشت پلک هایی که با سایه ی مشکی رنگین شده بود کشید .

بعد از گذشت چند ثانیه با برداشت شونه و سشوار موهای پر پشتِ بلوند امگا رو به طرز زیبایی حالت داد
و همین چهره ی بشاشش نشون دهنده ی نتیجه ی رضایتمندش بود .

» چشماتو باز کن مارشمالو

_ هیونگ صدبار گفتم منو با این اسم صدا نکن ، وا...

با دیدن چهره ی خودش در آینه ادامه ی جمله اش رو فراموش کرد و چند ثانیه ای به آینه چشم دوخت ؛ شاید این اولین بار بود که آیدن با وجود ملایم ترین میکاپ تا این حد متفاوت و زیبا بنظر می رسید !

آیدنی که تمام زندگیش به سختی و اجبار انجام کارهای پدر عوضیش سپری شده بود .

» فوق العادست ، درست نمیگم؟!

با شنیدن صدای هیونگش ، رشته ی افکارش از هم گسیخته بود ، به خودش اومد و لبخند کمرنگی زد

_ درسته بهتر از چیزی که فکرشو میکردم انجامش دادی آقای کیم

» متشکرم آقای پارک

و صدای خنده ی بلند هردو پسر فضای اتاق رو‌ پر کرد ؛)

___________________________________________


∆ پرش زمانی ، ساعت هشت و سی دقیقه ی شب ، خیابان‌ شانزلیزه ∆



✨ خیابان شانزلیزه ✨

✨ خیابان شانزلیزه ✨

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

» حاضری

_ البته

» همون‌طور ک میبینی اون مجتمع بزرگ یا به اصطلاح هتل‌ دقیقا خیابون روبه‌روی ماست ؛ اون در شیشه ای که دوتا نگهبان داره درِ ورودیه و شرط ورود هر فرد ، بودن اسمش در اسامی مهمان هاست که توسط اون نگهبان ها چک میشه و مهمانان هم به دو دسته ی عادی و وی آی پی تقسیم‌ شدن ؛ که تو باید جزء دسته ی اول یعنی مهمانان وی آی پی باشی .

𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐑𝐨𝐬𝐞Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang