هوسوک به آرومی چنگی به شونهی جونگکوک زد و با صدایی که به طرز فوقالعادهای نگران بود، پسر رو مخاطب قرار داد:
"-کوک، داری- داری گریه میکنی؟ چی شده- کیم کاری کرده؟ واست باسنشو لگدمال میکنم. فقط بگو چی شده!"جونگکوک سرش رو تکون داد و زبونش رو گزید تا هقهقهاش رو قورت بده.
اون فقط زیادی تهیونگ رو دوست داشت.شونهاش از فشار پس زدن گریههاش میلرزید.
بالاخره با نفسنفس زدن به زبون آورد:
"هیونگ، من خیلی- من خیلی احمقم."هوسوک زانو زد تا خودش رو با جونگکوک همسطح کنه و صورتش با احتیاط چین خورد:
"جونگکوک، 'احمق' آخرین صفت تو هم نیست. چه اتفاقی درمورد کیم افتاده؟"جونگکوک چند دقیقهی دیگه نیاز داشت خودش رو آروم کنه تا بتونه دوباره حرف بزنه.
"میتونی،"
نفس آرومی کشید و ادامهی حرفش رو پیش برد:
"میتونی بهم یاد بدی چیکار لازمه برای بههم زدن- تموم کردن یه خواستگاری انجام داد؟"چقدر خندهدار بود که اون، یه ماگلزاده که حتی کوچکترین چیزی از مراحل خواستگاری سرش نمیشد، حتی ممکن بود ذرهای احتمال بده که کیم تهیونگ راجع به خواستگاری کردن ازش واقعا جدی بوده باشه.
هوسوک نفس تیزی کشید و جونگکوک با نگاهی قاطع، خیرهی میزش شد.
---
هرموقع یه جادوگر مرد یا زنی بخواد به یه خواستگاری پایان بده، روش انجامش تا حد زیادی شبیه پروسهی آشناییه.
-اولین مرحله از خواستگاری: با یه اعلامیهی اتمام وفاداری. برخلاف اعلامیهی وفاداری برای خواستگاری، اتمامیه باید طوری انجام بشه که به جامعهی جادوگری اعلام کنه طرفین درحال خاتمه دادن به خواستگاری هستن.
این اتفاق به قصد باخبر کردن جامعهی جادوگری از این هست که امکان انجام یه خواستگاری جدید برای جادوگر مذکور، براشون در ایام آینده وجود داره.---
وقتی هوسوک بهش گفته بود که مراحل رسمی اینطورن که در اون یه نفر باید به خواستگاری خاتمهی عمومی بده، جونگکوک خوف کرده بود.
خونخالصها چه مرگشون بود؟ اتمامیهی عمومی؟اینکه خیلی دردناک بود.
هوسوک با نگرانی بهش لبخند زده بود و گفته بود که نه واقعا، ازونجایی که بیشتر خواستگاریها از پیش تعیینشده توسط خانوادهها بودن و بههرحال، بیشتر شبیه معاملههای کاری بودن تا چیزی که احساسات واقعی توی اون دخیل باشن. اما بههرحال هنوز هم.جونگکوک نمیخواست- جونگکوک نمیخواست تهیونگ رو تحقیر کنه با وجود اینکه دل خودش خیلی شکسته بود.
پس به جاش برای پسر یه یادداشت فرستاد.
حقیقتا کار بزدلانهای بود و جونگکوک میدونست چقدر دردناکه ولی سعی داشت خودش رو اینطور قانع کنه که 'اینجورم نیست که تهیونگ واقعا راجع بهش جدی بوده باشه بههرحال' احتمالا تهیونگ یکم ناامید میشد چون چیزی که برای یه مدت واسش سرگرمکننده بوده رو از دست داده. اما حتما حالش خوب میشد.
YOU ARE READING
Hekate | TAEKOOK
Fanfiction▪︎ هکاته؛ در یونان باستان الههی جادو و افسونگری، شب و ماه، ارواح و جهان مردگان بود. 🦉کیم تهیونگ، اسلایترینی خون خالصی که قلبش ناخواسته اسیر یه بیاصل و نسب میشه. معشوق این اسلایترینی اصیلزاده کسی نیست جز جئون جونگکوک، ماگلزادهی گریفیندوری. تهی...