یه چیزی درمورد اسلایترینیها وجود داره که گریفیندوریهایی مثل جونگکوک از درک اون عاجزن.
اونها راجع به چیزهایی که واقعا میخوان، تسلیم نمیشن. به جای اون به سادگی تاکتیکهایی رو پیدا و برنامههایی براش تنظیم میکنن که اگه یکی از پلنهاشون موفق نشد، سراغ اونیکی برن.و تهیونگ درسته که به نظر میاومد عقب کشیده اما درواقع این فقط یه عقبنشینی بود، نه تسلیم شدن و کنار کشیدن.
واضحتر بگم، اصطلاح "تسلیم شدن" اصلا توی لغتنامهی اسلایترینیها وجود نداشت.درنتیجه جونگکوکی که تا دیروقت بیدار مونده و توی کلاس مشغول انجام تکالیف معجونهاش بود وقتی در یکهو باز و بعد از اون قفل شد، اصلا آمادگی رویارویی با هرچیزی که انتظار پسر رو میکشید، نداشت.
جونگکوک از جا پرید و وقتی به عقب چرخید صورتش مقابل صورت پارک جیمینی قرار گرفت که روبهروش ایستاده بود و با لبخندی بیخیال روی اون صورت قلبی-شکلش چوبدستیش رو بین انگشتهاش تاب میداد و وحشت سکتهدهندهای به جون جونگکوک میانداخت:
"هی، جونگکوک!"جونگکوک چند هفتهای میشد که با جیمین همصحبت نشده بود؛ سعی کرد با دورویی تظاهر کنه و به آرومی جوابش رو داد:
"سلام هیونگ."جیمین طوری که انگار همین چند ثانیه پیش در سنگین آهنی پشت سرش رو چفت و بند نکرده و جونگکوک حق انتخابی هم داره، پرسید:
"وقت داری با هم حرف بزنیم؟"جونگکوک وزنش رو روی پاهاش عوض کرد و چهرهی جیمین بعد از رصد کردن استرس واضح حالتهای جونگکوک، کمی باهاش نرمتر شد و ادامه داد:
"قرار نیست بهت آسیبی بزنم، فقط قراره صحبت کنیم."جونگکوک سری تکون داد و داخل صندلیش فرو رفت:
"باشه.""خب واضحا میدونی بحثمون قراره راجع به چی باشه!"
"آممم، درمورد کوییدیچ؟"
جیمین چشمهاش رو ریز کرد و جونگکوک سرش رو با اندوهی آهسته پایین انداخت. پسر اسلایترینی سعی کرد تا جایی که میتونه در لحنش لطافت به کار ببره:
"ته- من فقط میخوام بدونم که چرا! اینکه بخوای با تهیونگ تموم کنی کاملا حق موجه و منطقی توئه اما من فقط کنجکاوم بدونم که چرا؟ تقصیر تهیونگه؟ به خاطر اینه که اشتباهی ازش سر زده؟"جونگکوک سری تکون داد و جیمین حدسی مطرح کرد:
"به خاطر قضیهی ماکادمیاست؟"جسمی توی حرکتی ناگهانی عرض اتاق رو طی کرد و سمت دیگهای جهید و باعث شد جونگکوک توی جاش بپره. جیمین هولشده گلویی صاف کرد و با نگاهی منتظر به جونگکوک چشم دوخت:
"پس چی-"جونگکوک سری تکون داد و با صدایی که به طرز خطرناکی از روی ناراحتیش میلرزید، میون حرفش پرید:
"من فقط- من فقط، ازش خوشم- خیلی خوشم میاومد."
YOU ARE READING
Hekate | TAEKOOK
Fanfiction▪︎ هکاته؛ در یونان باستان الههی جادو و افسونگری، شب و ماه، ارواح و جهان مردگان بود. 🦉کیم تهیونگ، اسلایترینی خون خالصی که قلبش ناخواسته اسیر یه بیاصل و نسب میشه. معشوق این اسلایترینی اصیلزاده کسی نیست جز جئون جونگکوک، ماگلزادهی گریفیندوری. تهی...