Hekate PT. 14

59 23 17
                                    

صبح روز بعد تهیونگ سر میز صبحانه نشسته بود و با ظرافت تمام تخم مرغی رو روی نون تست و آواکادوش تنظیم می‌کرد که یکهو گلوله‌ی پشمی سیاه و سفیدی خودش رو بی‌خبر روی پاش انداخت.

با چهره‌ی روشنی خوش و بش کرد:
"صبح به خیر، خوشگلم!"
اما همین که سرش رو بالا آورد و چشمش به حالت جدی چهره‌ی دوست‌پسر زیباش افتاد، لبخندش رو خورد. جونگکوک طوری قیافه گرفته بود انگار به قصد شکار جادوگر به سراغش اومده.

با چشم‌هایی تیره و ترسناک مقابلش قرار داشت، انحنای لب‌هاش به سمت پایین قوس داشتن و دست‌به‌سینه ایستاده بود.

یونگی به آرومی و زیرلب توی کاسه‌اش زمزمه کرد:
"مثل اینکه بالاخره فهمید."

جونگکوک خودش رو کنترل کرد تا به کسی نپره از اونجایی که همین الانش هم واضح بود که زیادی عصبیه، با خشم غرید:
"کیم تهیونگ!"

تهیونگ بزاقش رو پایین داد:
"بله، عزیز دلم؟"

جونگکوک با لحنی شیرین که خوف به دل تهیونگ می‌انداخت گفت:
"می‌خوای بهم بگی که چرا وی، نیزل کوچولوی بامزه‌ی شیرین معصومی که برام خریدی،"
لبخند شیرینش جمع شد و ادامه داد:
"دیروز آتیش نفس می‌کشید؟"

یونگی موقع پایین داد تکه‌ای از غلاتش به سرفه افتاد و قاشق جیمین با سر و صدا از دستش روی میز رها شد.

تهیونگ لبخند مسخره‌ای سرهم کرد:
"...چون که وی محصول عشق من به توئه و خب این عشق همراه با جانفشانی‌هاش هزاران هزار بار می‌سوزه و آتیش می‌فشانه...؟"

چهره‌ی جونگکوک از قبل از هراس‌انگیزتر شد.

جیمین وی رو بلند کرد و زیر نور گرفت طوری که انگار داره برای اولین‌بار و از زاویه‌ی جدیدی بهش نگاه می‌کنه، بعد با جیغ‌جیغ گفت:
"تهیونگ! بهم نگفته بودی یکی از انواع ویژه‌اشو گرفتی!"

هوسوک زیرلب و با تفکر گفت:
"من اصلا حتی نمی‌دونستم نفس آتشینم جزو آپشناشون حساب می‌شه."

یونگی خرناس کشید:
"مطمئنم غیرقانونیه."

جونگکوک با صدای متعجبی پرسید:
"آپشن؟"

پس مادام راکت علاوه‌ بر اینکه یه مربی نیزل مشهور و ستودنی بود، یکی از پیشتازترین محققین عرصه‌ی مهندسی ژنتیک جانورجادویی‌شناسی هم بود. همون عرصه‌ای که عمدتا به تلاشش برای اصلاح نژاد اژدهاهای رام‌نشدنی و مرگ‌آور شناخته می‌شد.

مادام راکت همچنین با هزینه‌ای بسیار ناچیز (ناچیز درحد مبلغ یه کلبه‌ی کوچیک توی یه محله‌ی اعیانی‌)، مجموعه‌ای منتخب از نیزل‌هایی بسیار کم‌یاب و منحصر به فرد (که در نوع خودشون بی‌نظیرن)، با پکیجی از توانایی‌های بی‌همتا عرضه می‌کرد.

و معمولا، منظور از این "توانایی‌ها"ی مذکور، یه چیزی بین "توانایی تغییر رنگ خزها" و "داشتن بال‌هایی کوچیک بدون قابلیت پرواز واقعی" بود.

Yayımlanan bölümlerin sonuna geldiniz.

⏰ Son güncelleme: 4 days ago ⏰

Yeni bölümlerden haberdar olmak için bu hikayeyi Kütüphanenize ekleyin!

‌ ‌Hekate | TAEKOOK Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin