«زندگی در مورد زمانه و این ثانیه ها قبل از اینکه بفهمی خیلی سریع می گذرن. بعضی وقت ها این ما هستیم که باید به خودمون زمان بدیم.
و همین روز، هفته، ماه، به ما کمک می کنه تا رشد کنیم و بفهمیم ما توی این داستان چه نقشی داریم! به خودت زمان بده، به خودت سخت بگیر، رشد کن و خودت باش! جک یونیکوورن دوست دارههه! جک یونیکورن به خودش 5 سال زمان داد تا شاخش کاملا رشد کنه! هاهاها!»
فیلیکس با صورت عصبی به تبلیغ روی صفحه نمایش نگاه می کرد و بی صبرانه دکمه ی رد شدن رو می زد.با صدای عصبانی ولی اروم غر زد: کجا موندی؟!
بعد از چند ثانیه صدای دومی شنیده شد: اومدم...
فیلیکس با شنیدن صدای اینار سرخ شد. ابرو هاش هنوز توی هم بود ولی دیگه خبری از صدای عصبانی نبود: خیلی خب من دعوتت می کنم.-اوهوم.
فیلیکس توی تاریکی اتاقش روبروی کامپیوتر نشسته بود و هدفون سرش بود. ساعت 1 شب رو نشون می داد.
از طرف دیگه ی تماس، اینار توی اتاق خودش به صندلیش تکیه داده بود و اون هم هدفون سرش بود.
هر دو وارد بازی مای استار میشن.***
کیمیاگر(کیمی) دست به سینه وسط استیج ایستاده بود و چیچی نارنجی کنار پاش شناور بود و می درخشید.
کیمی پاش رو پشت سر هم به زمین می زد و منتظر بود.بلخره نوری جلوش درخشید و شخصیت اینار ظاهر شد.
«دارک»
یه موجودی شبیه سگ یا گرگ سیاهه.
نزدیک 2 متره و یونیفورم ارتشی تنشه، آیکون ستاره درست وسط سینه بند ایمنیش و نشان ارتشش قرار داره.
همچنین چشم های کشیده و قرمزی داره.کیمی با همون حالتش، دارک رو بالا پایین برانداز کرد: الان این گربه ست سگه گرگه چیه؟
[اینار شونه بالا انداخت.]
دارک دست هاشو پشت سرش قفل کرد: فکر کنم سگ باشه.کیمی: حالا هر چی. بیا درخواست ماموریت بدیم و تا وقتی که تایید میشه توی جنگل دنبال ستاره بگردیم.
کیمی شنلش رو می پوشه و از استیج پایین می پره و به سمت در خروجی میره. دارک پشت سرش راه میفته.
دارک: جنگل؟
کیمی: جنگل. هم راحته هم خلوت. شاید مجبور بشیم چند تا مبارزه با هیولاها داشته باشیم. بار قبلی هم اونجا گشتم.دارک می ایسته: راستش-
کیمی هم می ایسته و می چرخه تا روبروش قراره بگیره. جلوی استیج ایستاده بودن و شهر مثل همیشه پر از رفت و آمده.
دارک خنده تو گلویی میکنه: دنبالم بیا.***
کیمی: ساحل؟
امواج دریا به ارومی به ساحل می خوردن. اقیانوس در مای استار هر چند ثانیه رنگ عوض می کنه. از آبی به بنفش... و به آرومی به صورتی تغییر کرد...دارک: اره. زن داداشم توی استودیو مای استار کار می کنه. اون بهم گفت ساحل بهترین جا برای پیدا کردن ستاره ست.
از بالای شونه اش به کیمی نگاه کرد و لبخند زد.
دارک: ولی این یه رازه. باشه؟
YOU ARE READING
Soulmate✩°。⋆⸜ BL
Humor-عاحح~♡ پسرِ مورنگی با یه ناله ی شیطون به صندلی تکیه میده و لبش رو گاز می گیره. -خدای من... فیلیکس... قراره هر وقت توپ رو توی سبد میندازه اینکارو کنی؟ *** °。⋆⸜سولمیت یه رمان در مورد ستاره ها، چشم ها و همزاد هاست... داستان کمُدیه و در مورد فیلی...