تاریخ ویدیو - 10 ژانویه (پارت قبلی)
دعوای دو تیم تموم شد، لیدر تیم سفید با زیر لب فوش دادن از جمع شون دور شد و با هم تیمی هاش از زمین بازی که خالی شده بود خارج شدن.
خاویر:«خیلی خب، همه چی اوکیه خانم ها~»
دخترا ایحی ایحی خندیدن.خاویر:«اوه داری فیلم می گیری؟»
-آره! ما همیشه از خاطرات مون فیلم می گیریم و توی پیج اِستارپَک می زاریم!
خاویر:«اوکی پس با این شروع کن.»
با عضله هاش پز میده و دخترا قربون صدقه اش میرن.
-وااای~ حیحیحی~الکس با یه صورت خنثی بهش زل زده بود.
دوربین به سمت فیلیکس برمیگرده که به افق نگاه می کرد و وقتی متوجه دوربین شد لبخندی زد و ابروهاشو بالا انداخت.
فیلیکس:«نه انتقام نه بخشش مادرتو می گاییم به وقتش!!»
جول:«ولی فیلیکس این بار هم خودت شروع کردی-»
فیلیکس:«هیس!! گوه خوری با ریدن بهشون فرق میکنه بعدا برات توضیح میدم عزیزم!»خاویر:«هی آینار کجا میری؟»
دوربین می چرخه آینار رو از دور نشون میده. آینار لبخندی میزنه و به خاویر اشاره ای میکنه که فقط خاویر و الکس میفهمن و سر تکون میدن.آینار به شوخی با لحن با سلطنتی حرف میزنه:«خیلی دلم میخواست توی جمع دوست داشتنی تون شرکت کنم ولی یکم کار دارم. ممنون برای تشویق و حمایت های همتون!»
تعظیمی می کنه و میره.فیلیکس میخنده و زود سمت الکس برمیگرده.
فیلیکس:«کجا میره؟؟؟»
الکس:«پیش پرستار.»دختری که فیلم می گرفت حالتش رو به سلفی عوض می کنه و میگه:«بچه ها بیاین سلفی.»
بلافاصله دورش پر میشه و دختر ها ژست میگیرن. فیلیکس وارد کادر میشه و جول رو با خودش می کِشه.
-خیلی خب همه بگن سیب!~
همه با هم: سییییب~
فیلیکس: کیییییر~جول فیلیکس رو به کتک میگیره و دخترا میخندن.
تموم شدن ویدیو...
***
13 ژانویهفیلیکس با موهای خیس وارد اتاقش میشه و روی تخت میپره، گوشیش رو چک میکنه و سگش کنارش دراز میکشه.
خورشید به آرومی بالا میاد و به اتاق تاریکش نور میده...
ساعت گوشیش 6 صبح رو نشون میده.
همینطور که پیام هاش رو چک می کرد بالشتش از موهاش خیس میشه.اوفی می کنه و میشینه. موهاش رو با حوله خشک می کنه و حالا که خورشید کاملا طلوع کرده، اتاق روشن میشه و موهاش برق میزنه.
لباس هاش رو عوض می کنه... موهاش رو خشک می کنه و دم اسبی می بنده.
به سگش غذا میده و باهاش بازی می کنه. سَروته روی تخت دراز میکشه و در حالی که سرش آویزونه مجله می خونه.در حال خوندن چند بار جا عوض می کنه. یه بار روی قالی پشمیش دراز می کشه. یه بار روی تخت. یه بار لب پنجره میشینه.
YOU ARE READING
Soulmate✩°。⋆⸜ BL
Humor-عاحح~♡ پسرِ مورنگی با یه ناله ی شیطون به صندلی تکیه میده و لبش رو گاز می گیره. -خدای من... فیلیکس... قراره هر وقت توپ رو توی سبد میندازه اینکارو کنی؟ *** °。⋆⸜سولمیت یه رمان در مورد ستاره ها، چشم ها و همزاد هاست... داستان کمُدیه و در مورد فیلی...