Ch8: My star

31 6 43
                                    

قسمت هشتم: ستاره ی من

***
کامپیوتر روشن شد. پس زمینه عکس یه گردنبند قلبی باز بود که رنگین کمون ازش خارج شده و می درخشه.
برنامه ها جوری قرار داده شدن انگار با رنگین کمون بیرون اومدن.
فلش کوچیک به سمت برنامه ها میره و روی یکی از بازی ها کلیک میکنه.

صفحه آبی خوشرنگی میشه و عکس بازی که یه دختر کارتونی با موهای شناور مشکی و قرمزه نمایان میشه. با دستش علامت V رو نشون داده و چشمک زده. یه ستاره رو مثل گیره به موهاش زده.

MY STAR★ستاره ی من★

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

MY STAR★
ستاره ی من★

آهنگ پس زمینه بازی که ساز هنگدرام زیبا و هیجانی بود پخش میشه.
کارکتر توی خونه ی خودش ظاهر میشه.
موهای بنفشی داره که به شکل یه ستاره برق میزنه. پوست خاکستری و صورتی کک مکی داره. چشماش به شکل دو تا خط، بسته هستن و دهنش یه ^ هست.
شال گردن قرمز و تاپ طوسی با علامت چهاربرگ و شلوار کوتاه کرمی پوشیده.
به کمربندش طناب پیچیده شده ای بسته، چکمه های مشکی پوشیده. دست چپش یه باند پیچی داره و پای راستش یه چسب زخم کوچیک.
روی دست راستش علامت پنجه ی یه خرس دیده میشه.

یه ستاره ی نارنجی خودشو بهش میرسونه و هاپ هاپ میکنه. اسمی که بالاش نوشته شده: چیچی.
اسم شخصیت مو بنفش هم فیلیکسه... آم.. نه، اسم شخصیت.. کیمیاگره.

-سلام چیچی ستاره ای~
خونه هم یه خونه ی معمولی نبود. یه استیج بزرگ با کلی صندلی راحتی رنگی رنگی بود.
پرده ها برق میزدن و چراغ ها به شکل ستاره روی زمین نور مینداختن.

-خیلی خب، خودم همین الانش شیش هزار تا ستاره دارم.
دست به کمر به بالای صفحه که تعداد ستاره هاشو با عدد نشون میداد نگاه می کنه.
روبه چیچی برمیگرده: 9 هزار تای دیگه نیاز دارم.نمیدونم چقدر زمان میخوام تا پیداشون کنم ولی نباید سخت باشه. هر چی باشه ستاره ها همه جا هستن.
چیچی هاپ هاپ می کنه و میپره، می درخشه و بعد یه ستاره بالا میاره.

-وای! دیدی؟ گفتم که همه جا هستن.
کیمیاگر روی ستاره ی زرد کوچیکی که روی زمین افتاد پا میزاره. صدای درخششی میده و به ستاره هاش اضافه میشه.
پنج هزار و یک.

-بیا جستجو رو شروع کنیم چیچی!
از استیج خارج میشه و به بیرون پا میزاره.
یه شهر خیلی بزرگ و رنگی بود! کلی ساختمون بزرگ، استادیوم و کتابخونه، برج و مکان های خیلی زیاد و باحال دیگه.
حتی توی اسمون هم خونه و قلعه بود.
همه جا کارکتر های قشنگ و متفاوت رفت و امد میکردن. با ماشین، اسکیت، دوچرخه و حتی بعضیا پرواز می کردن.
اطراف شهر رو دشت های سرسبز و کوهستان ها و روستاها قاب کرده بودن.

Soulmate✩°。⋆⸜ BLWhere stories live. Discover now