°。⋆⸜سولمیت یه رمان در مورد ستاره ها، چشم ها و همزاد هاست...
داستان کمُدیه و در مورد فیلیکسه که روی بازیکن شماره دو تیم بسکتبال جی بسکت کراش داره... اون برای عشق چه کار می کنه؟...
***
-عاحح~♡
پسرِ مورنگی با یه ناله ی شیطون به صندلی تکیه میده و لبش...
*** کامپیوتر روشن شد. پس زمینه عکس یه گردنبند قلبی باز بود که رنگین کمون ازش خارج شده و می درخشه. برنامه ها جوری قرار داده شدن انگار با رنگین کمون بیرون اومدن. فلش کوچیک به سمت برنامه ها میره و روی یکی از بازی ها کلیک میکنه.
صفحه آبی خوشرنگی میشه و عکس بازی که یه دختر کارتونی با موهای شناور مشکی و قرمزه نمایان میشه. با دستش علامت V رو نشون داده و چشمک زده. یه ستاره رو مثل گیره به موهاش زده.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
MY STAR★ ستاره ی من★
آهنگ پس زمینه بازی که ساز هنگدرام زیبا و هیجانی بود پخش میشه. کارکتر توی خونه ی خودش ظاهر میشه. موهای بنفشی داره که به شکل یه ستاره برق میزنه. پوست خاکستری و صورتی کک مکی داره. چشماش به شکل دو تا خط، بسته هستن و دهنش یه ^ هست. شال گردن قرمز و تاپ طوسی با علامت چهاربرگ و شلوار کوتاه کرمی پوشیده. به کمربندش طناب پیچیده شده ای بسته، چکمه های مشکی پوشیده. دست چپش یه باند پیچی داره و پای راستش یه چسب زخم کوچیک. روی دست راستش علامت پنجه ی یه خرس دیده میشه.
یه ستاره ی نارنجی خودشو بهش میرسونه و هاپ هاپ میکنه. اسمی که بالاش نوشته شده: چیچی. اسم شخصیت مو بنفش هم فیلیکسه... آم.. نه، اسم شخصیت.. کیمیاگره.
-سلام چیچی ستاره ای~ خونه هم یه خونه ی معمولی نبود. یه استیج بزرگ با کلی صندلی راحتی رنگی رنگی بود. پرده ها برق میزدن و چراغ ها به شکل ستاره روی زمین نور مینداختن.
-خیلی خب، خودم همین الانش شیش هزار تا ستاره دارم. دست به کمر به بالای صفحه که تعداد ستاره هاشو با عدد نشون میداد نگاه می کنه. روبه چیچی برمیگرده: 9 هزار تای دیگه نیاز دارم.نمیدونم چقدر زمان میخوام تا پیداشون کنم ولی نباید سخت باشه. هر چی باشه ستاره ها همه جا هستن. چیچی هاپ هاپ می کنه و میپره، می درخشه و بعد یه ستاره بالا میاره.
-وای! دیدی؟ گفتم که همه جا هستن. کیمیاگر روی ستاره ی زرد کوچیکی که روی زمین افتاد پا میزاره. صدای درخششی میده و به ستاره هاش اضافه میشه. پنج هزار و یک.
-بیا جستجو رو شروع کنیم چیچی! از استیج خارج میشه و به بیرون پا میزاره. یه شهر خیلی بزرگ و رنگی بود! کلی ساختمون بزرگ، استادیوم و کتابخونه، برج و مکان های خیلی زیاد و باحال دیگه. حتی توی اسمون هم خونه و قلعه بود. همه جا کارکتر های قشنگ و متفاوت رفت و امد میکردن. با ماشین، اسکیت، دوچرخه و حتی بعضیا پرواز می کردن. اطراف شهر رو دشت های سرسبز و کوهستان ها و روستاها قاب کرده بودن.