صداي الارم گوشي هري بود كه سكوت اتاق خواب رو ميشكوند.
هري كور كورانه دست دراز كرد و از روي ميز عسلي كنار تختش و موبايلش رو كه به شارژ وصل بود برداشت تا خاموشش كنه و با صداي گرفته اي گفت: باشه باشه بيدار شدم.
گوشي به دست، پلك هاش كه هنوز گيج خواب بودن روي هم افتاد و به پنج دقيقه نكشيد كه دوباره صداي الارم بلند شد.
- هري..اون ..گوشي رو خاموش كن.
جف بين خواب و بيداري گفت و پاي چپش رو روي پاهاي هري انداخت و خودش رو بهش نزديك كرد.
هري گوشيش رو خاموش كرد و درحالي كه چشماش رو ميماليد، گفت: پات رو بردار بايد اماده بشم برم.
جف از پشت صورتش رو توي گردن هري فرو كرد و غريد: تعطيله كجا ميخواي بري، بخواب هري.
پسر دوباره موبايلش رو برداشت و به تاريخ بالاي صفحه نگاه كرد و اه كشيد كشيد.
- ديگه الان خوابم نميبره.
جف دست چپش رو هم دور كمر هري حلقه كرد و كاملا به هري چسبيد: بخواب، خوابت ميبره.
- جوزف.
- تكون نخور بخواب خيلي گرمي.
هري كه حالا كاملا خواب از سرش پريده بود،دست راستش رو از زير پتو بيرون اورد و به حلقه اي كه ديشب مهمون انگشتش شده بود چشم دوخت.
دست چپش رو از روي دستش جف برداشت و با انگشت شست حكاكي روي حلقه رو لمس كرد و توي نوري كه از بين دوتا پرده اتاق به روي تخت ميوفتاد، نوشته رو خوند.
«صلح» براي هري كلمه سنگيني بود.
صلح براي هري چيزي بود كه قلب هاشون رو به هم ديگه نزديك ميكرد و روحشون رو به هم ديگه پيوند ميداد و مثل يك اواز توي سرشون ميپيچيد و هيچ وقت فكر نميكرد روزي برسه كه خودش به صلح و همبستگي قلب ها گرفتار بشه و حلقه كسي كه دوستش داره رو توي انگشتش ببينه.
موبايلش رو كه كنار سرش روي تخت بود رو برداشت و از شارژ بيرون كشيد و دوربين رو باز كرد.
دست راستش رو بالا اورد، طوري كه نور از بين انگشت هاش توي چشمش ميخورد و حلقه اي كه توي انگشت ميانيش بود به سختي ديده ميشد و از همون زاويه چندتا عكس گرفت.
با اين كه ترجيح ميداد بقيه صبح زودش رو توي تخت كنار جف بخوابه، پتو رو كنار زد و دست و پاي جف رو از روي خودش برداشت و به ارومي از اتاق خارج شد و در رو نيمه باز گذاشت و به سمت دستشويي و حمام رفت.
بعد از اتمام كارش روي درِ بستهٔ توالت فرنگي نشست و طبق عادت هر روزش اينترنتش رو روشن كرد تا استوري هاي بقيه رو چك كنه.
از آقاي تاملينسون:«سلام»
هري با اخم استوري رو بست و منتظر پيام بعدي شد. باورش نميشد اين موقع صبح اون هم توي سال نو روانشناسش بهش پيام بده.
YOU ARE READING
Boy In The Basement [L.S]
Mystery / Thriller𝐓𝐇𝐑𝐈𝐋𝐋𝐄𝐑 || - و حالا وجودهایمان بار دیگر با هم درآمیخته ميشوند تا قربانياي به ثمر رسد. من، در سایههاي زیرزمین تماشایت ميکنم!. وارنينگ : خشونت - سوءاستفاده جنسي - حبس . Mpreg --- 1 #Mpreg 1 #intersex 1 #Friend 1 #Alone 1 #Niallhoran 1 #L...