فلش بک
لی جیئون 5 سالهزیر درخت نشسته بودم و آهنگ مورد علاقهام رو میخوندم.این عادت هر روز من بود و میدونستم همیشه یه پسری یواشکی داره بهم نگاه میکنه.
اون خیلی خجالتیه حتی اگه به ظاهر از من بزرگ تر باشه.گاهی از پشت تنه یه درخت من رو دید میزنه.موهاش رو میبینم ولی به خوندن ادامه میدم و حضورش رو نادیده میگیرم.
یه روز تصمیم گرفتم خودم رو بهش برسونم و از نزدیک ببینمش.دلم میخواست دوست تازه پیدا کنم.اینطوری میتونستیم باهم بازی کنیم ولی تا اومدم سمتش برم از مردی که سر تا پا مشکی پوشیده بود و داشت نزدیک میشد ترسیدم،پس پشت یه درخت پنهون شدم."آقای سهون,آقای اوه دنبال شما میگرده"
اون مرد به اون پسر گفت.شنیدم که پسر آه کشید و با سر تکون دادن سرش دنبال اون مرد رفت.
با دونستن اسم اون پسر لبخند زدم و به طرف خونه رفتم ولی با ورود به خونه متوجه شدم امروز آخرین روزی بود که اینجا بودیم.
"چرا وقتی میآم به یه جا عادت کنم و دوست پیدا کنم شماها تصمیم میگیرید که بریم؟"
با ناراحتی پام رو زمین کوبیدم.
"لی جیئون!رفتارت اصلاً مناسب یه دختر باشخصیت نیست..."
مامان بهم گوشزد کرد.ناراحت کنندهاس که خانوادهام تصمیم گرفتن ناگهانی جابهجا بشیم.
حالا که من امروز تصمیم گرفتم سهون رو شخصاً از نزدیک ببینم ولی حالا مجبوریم که بریم.ای کاش باهاش دوست میشدم ولی نمیدونم چرا احساس میکنم که حتماً یه روز دوباره میبینمش...........................
این هم پایان داستانمون به طور کامل.خیلی ممنون از دوستانی که تا اینجا همراهیم کردن.تعداد خوانندهها کم بود ولی همون تعداد هم بهم لطف داشتن❤😘
کلی داستان بعد این دارم و چندتاش رو هم اجازه ترجمه گرفتم.امیدوارم همچنان با من همراه باشید.
باتشکر
دوستدار شما...تانیا
YOU ARE READING
Personal Maid
Romanceخدمتکار شخصی داستان دختر پسری کارکترهای اصلی:سهون,جیئون(Jieun) ژانر:عاشقانه،زندگی روزمره نویسنده:taekookjin30 مترجم:Tania Kh من اینجام...لی جیئون,به عنوان یه خدمتکار شخصی برای آقای این عمارت...اوه سهون یه داستان خیلی ملایم و شیرین از زندگی یه دختر ب...