last shot

245 69 231
                                    

<آخرین تیر>


مرد کوچک‌تر می‌تونست ضربان قلبش که در حال زیاد شدن بود رو بشنوه. توی گوش‌هاش، روی شقیقه‌هاش، توی گلوش، کنار سینه‌اش و وسط شکمش. همه‌جا نبض می‌زد. وضعیت شبیه وقتی شده بود که زیر تیربار می‌ایستاد. دود اطراف چشم‌هاش رو گرفته بود، صداها محو شده بودن و روی هدفش متمرکز شده بود. امشب، قبل اینکه اون گلوله توی سرش یا بدنش بشینه، فرمانده رو سرجاش می‌نشوند. قرار نبود عقب بکشه و بترسه.

"نمی‌دونم فرمانده. به نظرت چی می‌شه؟"
بدنش رو قوس داد و دست‌هاش رو روی سینه‌های کریستوفر کشید. لب‌هاش رو سطحی کنار چونه‌ی مرد بزرگتر کشید و انگشت‌هاش، قبل اینکه چان بتونه واکنشی نشون بده، تیغ کوچیکی رو از زیر آستین لباسش بیرون کشیده و نزدیک شاهرگ گلوی فرمانده نگه داشت
"به نظرت تو زودتر شلیک می‌کنی یا من زودتر مچم رو تکون می‌دم و رگت رو می‌زنم؟"

ابروهای مرد بزرگتر بالا پریدن. نیم‌نگاهی به مچ دست مینهو نزدیک گردنش کرد و با پوزخند کوچیکی که روی صورتش نشسته بود، سرش رو کج کرد و روی مچ دست مرد کوچک‌تر رو بوسید
"بزنش لی. منتظر چی وایسادی؟"

"منتظر اینم که به فاکم بدی فرمانده. قصدت همین نبود؟"
لوله‌ی تفنگ دوباره روی بدنش حرکت کرد. اینبار جایی نزدیک پهلوش نشست و با فشار زیاد، باعث شد اخم‌هاش توی هم بره
"قرار نیست این بازی رو تموم کنی نه؟"
"چی رو تموم کنم فرمانده؟ وان نایت استندم رو؟"

مچ دستش رو کمی چرخوند، در حدی که نوک تیغ روی پوست گردن مرد بزرگتر کشیده بشه و باریکه خون کمرنگی رو از روی گردنش تا سینه‌اش راه بندازه.
مینهو دستش رو عقب کشید. نیم نگاهی به کریستوفر انداخت و لب‌هاش رو جایی نزدیک ترقوه‌ی مرد نشوند و با زبونش جلوی حرکت خون رو گرفت

دندون‌هاش رو توی استخون ترقوه فرو کرد و با دست آزادش پیرهن فرمانده رو، که دکمه‌هاش باز بود و گوشه‌اش به خاطر حرکت چند دقیقه‌ی پیشش بریده شده و دور دست مینهو پیچیده شده بود، از تن مرد بزرگتر بیرون کشید

بدن کریستوفر پر از زخم بود. تصویر، تصویر آشنایی بود. جای گلوله‌ها، زخم‌ها و خراش‌ها و البته که زخم بزرگ و قدیمی روی ساعد دست چپش، دست رنج مینهو.
انگشتش رو روی زخم ساعد مرد بزرگتر کشید و زبونش رو بیشتر روی گردن چان حرکت داد.

بدنش به خاطر فشار لوله‌ی هفت تیر روی یکی از پهلوهاش و دست کریستوفر روی پهلوی دیگه‌اش، به بدن مرد بزرگتر چسبیده و پایین تنه‌اش روی رون فرمانده‌ی کره‌ای کشیده می‌شد. دست کریستوفر به سمت پشت گردنش رفت و انگشت‌هاش بین موهای پشت سر مرد دورگه قفل شدن و اون رو عقب کشیدن. گوشه‌ی لب‌هاش به خاطر حرکت روی خون جاری از گردن مرد بزرگتر خونی شده و دندون‌هاش صورتی شده و از زیر نیشخندش پیدا بودن.

dance under bullets(chanho/hyunsung)Where stories live. Discover now