🍩دونـات هفتم🍩

729 116 82
                                    

انتخاب لباس برای مهمانی امشب سخت بود. چانیول بارها استایل های مختلفی رو انتخاب کرده بود و در کنار تردید خودش، عمه سویون هم هربار با ایراد جدیدی اون رو به شک می‌انداخت و باعث می‌شد تا لباس هاش رو عوض کنه.

با خستگی خودش رو روی تخت انداخت و نگاه کلافه‌اش رو به ساعت دیواری طرح پاندای گوشه اتاق دوخت. فقط چهل دقیقه فرصت داشت آماده بشه چون چیزی تا غروب نمونده بود و ادب و احترام حکم می‌کرد تا اون موقع خودش رو به خونه بیون‌ها برسونه. باید دسته گل و یا هدیه‌ای هم به همراه خودش می‌برد تا نشون بده چقدر خوب تربیت شده و به خوبی می‌تونه مراقب پسر اون‌ها باشه.

سویون کنار چانیول روی تخت دراز کشید و ضربه‌ای به پهلوی آلفا کوبید که باعث شد با آخ آرومی چهره‌اش رو در هم ببره. چانیول دستش رو نوازش وار برای تسکین دردش روی جای ضربه کشید و پلک هاش رو روی هم گذاشت.

_عمه... نظرت درمورد سومین استایل چیه؟ همونو می‌پوشم هوم؟

_نه! یادت نیست کیونگ‌بو موقع ملاقات با پدرت وقتی یه کت و شلوار رسمی و شیک پوشیده بود پدرت با پیژامه چطور جلوش معذب شد؟ ما نمی‌دونیم خانواده بکهیون چطور آداب رسومی دارن و این خیلی سخته.

کمی گذشت و سویون با کمی تنبلی خودش رو روی تخت بالا کشید. دست به سینه نگاهش رو به چانیول داد و سرش رو کمی کج کرد.

_گفتی یک‌بار برادر بکهیون رو دیدی، چه لباسی پوشیده بود؟

چانیول لب پایینش رو برای چند ثانیه با اخم ظریفی مکید و بعد با یادآوری اتاقک آسانسور و پاساژ، آه کشید.

_کاپشن تنش بود...

سویون بدون اینکه تسلیم شده باشه این بار انگشتش رو مقابل صورت چانیول تکون داد و سرش رو جلوتر برد تا نظر چانیول رو جلب کنه.

_بکهیون در این چند بار ملاقاتی که داشتید چی تنش کرده بود چانیول؟

چانیول بدون فکر جواب رو می‌دونست. امگای نارگیلی همیشه لباس های گشاد به تن می‌کرد و موهاش رو ساده روی پیشونی‌اش می‌ریخت.

_هودی، شلوار بگ و کارگو.

سویون با جواب کوتاه و سریع چانیول نیشخندی زد و ابروهاش رو بالا انداخت. از روی تخت بلند شد و درحالی که به لباس های آویز شده داخل کمد چانیول نگاه می‌کرد، دستی بین ردیف منظم اون‌ها کشید و پیراهن ساده کرمی و بافت قهوه‌ای بیرون کشید و با شلوار جین راسته‌ای روی تخت انداخت. قبل از اینکه چانیول شکایتی بابت انتخاب سویون بکنه چون این استایل رو دوبار زده و رد شده بود، دختر امگا دستبند نقره‌ای و گردنبند ست باهاش رو به همراه کلاه بافت ساده و سفیدی روی میز گذاشت. دو رینگ نقره‌ای با طرح قفل و صلیب کنار باقی اکسسوری‌ها گذاشت و با چشمک دلربایی از اتاق بیرون رفت تا آلفا رو برای تعویض لباس‌هاش تنها بذاره.

❥𝖢𝗁𝗈𝗌𝖾𝗇Where stories live. Discover now