୨୧ my petalₛ₂ ୨୧
part 5●●●
با دیدن نوناش در حیاط کلینیک، با ذوق سمتش دوید و بغلش کرد.
" آخ جونگکوکی چه خوب که اومدی ، خستگیم در رفت !"
با خنده گونه زن و بوسید
+ دلم خیلی برات تنگ شده بود نونا!
" منم همینطور خرگوش شیطون ! حالت چطوره ؟"
با لبخند شیرینی سر تکون داد
+حالم خیلی خوبه ! یه حسی بهم میگه به زودی یه خبر خیلی خوب میشنوم!
با تایید گونه پسر و متقابلا بوسید
" حتما همینطوره خرگوشی، مطمئنم بهترین ها در انتظارته"
+ راستی نونا ، سرت خلوت شده؟ مریضا کمتر نشدن؟
با خستگی آه کشید و جواب داد
" هر کی میره بلافاصله یکی دیگه جاش و میگیره
این بیماری خیلی همه گیر شده خرگوش کوچولو ، من نگرانتم"با تعجب چشماش و گرد کرد و پرسید
+ چرا نگران منی نونا؟ من که واکسن زدم!
با اخم کمرنگی سر تکون داد
" میدونم کوچولو ولی خب بازم احتیاط شرط عقله.
دیگه کلینیک نیا عزیزم ، اگه خدای نکرده مریض بشی من چیکار کنم کوکی؟"با ناراحتی لبهاش و جلو داد
+ یعنی دیگه نیام کمکت؟ خیلی خسته میشی نونا..
با لبخندی رد کرد
" نه عزیزم از چند نفر از دوستام کمک گرفتم ، تازه هوسوک هم هست! باید کمکم کنه تونگران این نباش
فقط دیگه اینجا نیا باشه ؟"با ناراحتی تایید کرد و سرش و پایین انداخت
+ باشه :(
" ناراحت نشو عزیزدلم. قول میدم زود زود بیام ببینمت "
با لبخند محوی سری تکون داد و تایید کرد.
●●●
با خستگی شقیقه هاش و ماساژ داد و به پرونده های روی میزش نگاه کرد.
YOU ARE READING
ᴍʏ ᴘᴇᴛᴀʟ | گلبرگ من
Fanfictionگلبرگ من [ ویکوک] Genre : Hybrid , Mpreg, Romance , Fluff، Dram کیم تهیونگ که به مافیای دارو معروفه و صاحب یکی از بزرگترین شرکت های داروسازی در کره است، در لابراتوار شرکت رقیب تخلفی رو میبینه. استفاده از یک هایبرید خرگوش بی گناه برای تولید دارو و...