چشمامو که باز کردم هوا کاملا تاریک و روی صندلی عقب یه ماشین در حال حرکت، دراز کشیده بودم!
چند بار پلک زدم که تاری دیدم از بین بره. حس میکردم چشمام خشک شدن!از همون زاویه سعی کردم بفهمم راننده کیه! ولی صندلی بلندتر از اونی بود که بتونم تشخیص بدم!
نشستم. دستامو توی موهام فرو بردم و به راننده نگاه کردم.
سئوک یون پشت فرمون بود!
قبل از اینکه حرفی بزنم متوجه من شد.× اینقدر آروم خوابیده بودی که فکر نمیکردم حالا حالاها بیدار بشی!...
وقتی سکوت من رو دید، سعی کرد جَو رو از اون حالت خارج کنه!
× گشنه ات نیست؟... من که خیلی گشنمه... یه جا وایمیستم یه چیزی بخوریم!... چی دوست داری بخوری؟!
راستش اصلا تو مود مکالمه با سئوک یون نبودم. دلم میخواست، از همه، دور بشم!
× حتما از اینکه، اینجا پیش منی تعجب کردی، نه؟!
لبخندی توی آیینه ماشین بهم زد
× بزار یه چیزی بخوریم بعد هر چی که خواستی، واست تعریف میکنم!
جوری حرف میزد، انگار، با التماس ازش توضیح خواسته بودم!
هوفی کردم و با بی حوصلگی گفتم:- میشه یه لطفی در حقم بکنی؟!
× اوهوم... هر کاری بتونم برات میکنم!
- میخوام منو برسونی ترمینال! میشه؟!
سئوک یون سرعت ماشین رو کم کرد و بغل اتوبان کنار گارد ریل جاده ایستاد.
چراغ داخل ماشین رو روشن کرد.
نگاهش منو معذب میکرد!
برعکس اون زمان که توی استودیو عدن، با هم کلی راحت بودیم، الان باهاش احساس بیگانگی میکردم!× ترمینال برای چی؟
این پا، اون پا کردم
- میخوام برگردم شهرمون، پیش مادرم.
سئوک یون، لبی ورچید و کمی فکر کرد
-پس بزار بریم خونه، در موردش حسابی صحبت و برنامه ریزی میکنیم.
کدوم خونه؟! برام سوال شده بود؟ اون که جایی رو نداشت و حتی برای کرایه کردن یه اتاق گرونتر از عدن هم مشکل داشت!
گوشیشو برداشت و تماسی گرفت× آقای پارک، ما داریم میاییم خونه. لطفا شام رو حاضر کنین!
و دوباره راه افتاد.
حرفی نزدم. حوصله ی هیچ گفتگویی رو نداشتم.
دلم فقط میخواست، یه جای آروم باشم.سرمو گذاشتم روی تکیه گاه صندلی و چشمامو بستم. بدون اینکه تلاشی کنم دوباره خوابیدم!
انگار از یه کار سخت و طاقت فرسای روزانه برگشته بودم!**********
صدای مخملی سئوک یون که سعی داشت منو از خواب بیدار کنه توی گوشم پیچید!
ESTÁS LEYENDO
🔥Strangers From Hell🔥 🔥 غریبه هایی از جهنم🔥
Fanficوقتی یه قاتل سریالی سایکو عاشقت میشه چیکار میکنی؟ می مونی یا فرار میکنی؟ داستان از اونجا شروع میشه که یه قاتل سریالی، عاشق پسری میشه که، در همسایگیش زندگی می کنه. - آجوشی من هیچ علاقه ای به مردها ندارم هاااا. گفته باشم یه وقت دچار سو تفاهم نشی! + عز...