گذری به گذشته! ( پارت ۱۱ )

115 20 36
                                    


🔞 Warning 🔞

( این پارت دارای صحنه های اسمات است، )
( لطفا در مطالعه ی آن دقت لازم رو به عمل بیارین )

***************

- خودم انجامش میدم، بهم توضیح دادی چجوری اینکارو بکنم!

+ واسه اولین بار، باید یکی کمکت کنه!

موون جو دوش رو دستش گرفته بود و روبروم ایستاده بود.

عملا راه فرار رو، به روم بسته بود! اصرار داشت که خودش اون کار تنقیه ی کوفتی رو انجام بده!
ولی من دوست نداشتم کسی به خروجیم، دست بزنه!

عمرا اگه زیر بارش برم!

- اصلا چرا من باید اینکارو بکنم؟!

+ منم واسه همین میخوام کمکت کنم دیگه...

از وان اومدم بیرون و دست به سینه، رو بهش کردم.

- چرا نباید تو اینکارو انجام بدی؟!

+ خب منم همینو میگم بزار واست...

موون جو یه لحظه شوک زده بهم نگاه کرد و گفت:

+ نکنه منظورت اینه که...

دستمو تو هوا چرخوندمو گفتم:

- درسته، منظورم اینه که تو باید تنقیه کنی. چرا تو باید تاپ باشی؟! چرا من نباشم؟!!

حالت قیافه اش خنده دار شده بود. مشخص بود اصلا انتظار این واکنش رو نداشت

+ میدونی،... این غیر ممکنه!

- چرا اونوقت؟!

یه قدم جلوتر اومد دوش رو سر جاش گذاشت و دستامو محکم گرفت

+ چون من،... همیشه تاپ بودم، هستم و خواهم بود!

دستامو از پشت، به هم قفل کرد.
نمیتونستم حرکت کنم!
تقلای بیشترم فقط، باعث میشد مچ دستام درد بگیره.

سرشو نزدیک گوشم آورد

+ تو که نمیخوای تو حموم انجامش بدیم. میخوای؟!

- لعنت بهت... فاعععککک... ولم کن .... گفتم ولم کن موون جو...

+ باشه پس دهنتو باز کن...!

صورتمو برگردوندم. دقیق متوجه نشدم چی گفت! ولی با دیدنش که داشت زیپ شلوارشو باز میکرد، کل حرفشو فهمیدم!

🔥Strangers From Hell🔥   🔥 غریبه هایی از جهنم🔥Onde histórias criam vida. Descubra agora