جونگ وو توی راهرو، از کنار اتاق 304 رد شد.
یه اتاق دیگه رو دید که هیچ شماره ای روی اون نوشته نشده.( عجیبه! مگه اینجا اتاقی هم بود؟! چطور، تا حالا ندیده بودم؟! )
آروم دستشو سمت دستگیره ی در میبره و با احتیاط در رو باز میکنه.
یه مرد، روی صندلی، پشت بهش نشسته بود. خیلی دوست داشت چهره اشو ببینه. اما، حسی بهش میگفت، جلوتر از این نره. دقت که کرد، دید، کمر مرد خونیه!( یعنی چه اتفاقی واسش افتاده؟!!! )
یه چیزی، خیلی ذهنشو درگیر کرده بود. ولی دقیقا نمیدونست چیه. براش عجیب بود که چرا با اینهمه خونی که ازش داره میره، از جاش تکون نمیخوره. و ترسناکتر از اون، این بود که خودش چرا بیخیال بود؟! خودش، یعنی کسی که با دیدن یه گربه مرده، حالش، ممکن بود، تا روزها خراب بشه، الان چرا اینقدر بی خیال بود؟!
انگار نمیتونست کاریش کنه!
در رو، همونجور که باز کرده بود، به آرومی بست. میخواست بره، که شماره اتاق رو دید.( کاملا مطمینم که این در، شماره ای نداشت. الان این چه کوفتیه؟!! چرا حواسم سر جاش، نیست؟!... مشروب که نخوردم. اهل دراگ زدنم که نیستم! چی دارم میگم با خودم؟! خب معلومه دراگ نزدم... صبر کن ببینم... )
شماره ای که میدید، با بقیه اشون فرق میکرد...
( 34/303 )
( یعنی چی؟!!! )
چقدر براش آشنا بود!
303 که اتاق خودش بود، ولی اون 34 کنارش چی بود؟!برگشت نگاهی به اتاقها، انداخت. شماره 304 و بعدشم که اتاق خودش بود، .... 304....
( چی؟... چرا دو تا اتاق 304 اینجاست؟! پس اتاق من کجا رفت؟! غیر ممکنه! الان یکی از این دو تا اتاق، باید مال من باشه )
رو حسابی که داشت، اولی، اتاق موون جو بود. ولی دومی میتونست اتاق خودش باشه.
( احتمالا همینطوره )
در اتاق دومی رو باز کرد. یه مرد وسط اتاق ایستاده بود و با توپ کوچیکی که دستش بود، به دیوار میزد...
مرد وقتی صدای باز شدن در رو شنید، برگشت. چهره اش نامشخص بود.
جونگ وو دستپاچه شد
VOUS LISEZ
🔥Strangers From Hell🔥 🔥 غریبه هایی از جهنم🔥
Fanfictionوقتی یه قاتل سریالی سایکو عاشقت میشه چیکار میکنی؟ می مونی یا فرار میکنی؟ داستان از اونجا شروع میشه که یه قاتل سریالی، عاشق پسری میشه که، در همسایگیش زندگی می کنه. - آجوشی من هیچ علاقه ای به مردها ندارم هاااا. گفته باشم یه وقت دچار سو تفاهم نشی! + عز...