وقتی یه قاتل سریالی سایکو عاشقت میشه چیکار میکنی؟ می مونی یا فرار میکنی؟
داستان از اونجا شروع میشه که یه قاتل سریالی، عاشق پسری میشه که، در همسایگیش زندگی می کنه.
- آجوشی من هیچ علاقه ای به مردها ندارم هاااا. گفته باشم یه وقت دچار سو تفاهم نشی!
+ عز...
مستقیم به چشماش نگاه کرد که ببینه شاید داره باهاش شوخی میکنه و سر به سرش میزاره! ولی دقت که کرد، حالت صورتش کاملا جدی و موشکافانه بود! حس موشی رو داشت که تو چنگال گربه اسیر شده! نه میتونست پس بره، نه پیش! هیچ راه فراری نداشت! چقدر خودشو توی اون لحظه عاجز از همه چیز تصور میکرد! و بیشتر حس ترس داشت!!! نمیدونست چرا؟!
لبخندی تحویل مرد داد و گفت:
- الان که دقت میکنم میبینم خودمونو به هم معرفی نکردیم. من یون جونگ وو هستم ۲۷ سالمه. به تازگی کارآموز شرکت دوستم شدم.