୨୧ my petalₛ₂ ୨୧
part 7●●●
با نگرانی به پسر خوابیده روی تخت نگاه کرد.
" خرگوش نونا؟ بهتری؟"
با لبخند محوی سری تکون داد که یونا گوشهاش و نوازش کرد
" نبینم حالت بد باشه عزیزم..
به خاطر حرف اون زنیکه ناراحت نباشی ها ، بیشعور فکر کرده کیه .. "با حرص ادامه داد
" به خدا میخواستم از وسط نصفش کنم! "
خرگوش با خنده به حرفهای نوناش گوش کرد و با سرگیجه خواست از جاش بلند شه که نتونست و به دست یونا چنگ زد
" چی شد عزیزم؟ سرت گیج میره؟"
+ اوهوم..
" باید برم از کلینیک یه سرم و چند تا دارو بیارم. تو همینجا بخواب عزیزم باشه؟ "
با بی حالی تایید کرد و یونا از اتاق خارج شد.
با عجله به سمت تهیونگ رفت" من با هوسوک میرم سرم و دارو بیارم، خیلی بی حاله
تو پیشش باش "با اخمی به اتاق رفت و لبه تخت نشست. با ملایمت موهای خرگوشش و نوازش کرد .
با دیدن خرگوش بی انرژی و بی حالش ، نگرانیش شدید تر شده بود_ زیبای من؟
چشماش و باز کرد
+ تهیونگی
من نمیدونم چم شده ولی اصلا حس و حال ندارم ، سرم گیج میره و درد میکنهروی صورتش بوسه های ریزی نشوند
_ چیزی نیست بیبی ، حالت خیلی زود بهتر میشه
با ناراحتی به تهیونگ نگاه کرد
+ تو برو پیش مهمونا ، اونا بخاطر تو اینجان..
تنهاشون بزاری، ناراحت میشن..
YOU ARE READING
ᴍʏ ᴘᴇᴛᴀʟ | گلبرگ من
Fanfictionگلبرگ من [ ویکوک] Genre : Hybrid , Mpreg, Romance , Fluff، Dram کیم تهیونگ که به مافیای دارو معروفه و صاحب یکی از بزرگترین شرکت های داروسازی در کره است، در لابراتوار شرکت رقیب تخلفی رو میبینه. استفاده از یک هایبرید خرگوش بی گناه برای تولید دارو و...