18:jenlisa"smut": کریسمس2

141 25 90
                                    

Pov: jennie

هوا سرد شده بود...گرمای تابستون شسته و استراحت رو با خودش برده بود. دیگه بهونه ای برای وقت کشی نداشتم. نمیتونستم بگم میخوام تا گرما فرار نکرده حسابی آب تنی کنم...فقط باید به کارم بر میگشتم.

موسیقی بیشتری می ساختم و ایده های بیشتری خلق میکردم. شاید راحت بنظر برسه...
اون یه آیدله...داره رویا هاشو زندگی میکنه...نباید خیلی سخت باشه...چیه مگه؟ فکر میکنه و میخونه؟ کاره سختیه؟

سخته...
من خستم...

با کشیدن آخرین نفس گرم به ریه هام به داخل هوای سرد و خارج از ماشین قدم گزاشتم.
درست روبه روی ساختمون کمپانی بودم.

همونطور که به داخل قدم میزارشتم صدای نفسام توی گوشم بلند تر میشدن...شایدم توی سرم بود...اهمیتی نداشت به هرحال آزار دهنده بود.

کم کم صدای قدم ها و پاشنه ی کفشایی که به کف زمین برخورد میکردن هم آزار دهنده میشد.
صدای خبر نگارا...هم همه ی مردم...

جنی کیم...

آره من برگشته بودم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

آره من برگشته بودم. بدون دخترا...تنهایی...
قرار بود راحت باشه...قرار بود با احساس غرور همراه باشه ولی فقط نگرانی بود.

اولین آهنگ از آلبوم منتشر شده بود...فقط یکی...هنوز نه تای دیگه مونده بود. متنا نوشته شده بودن ولی ریتم درست نبود. وایب درست نبود...موزیک ویدئویی نبود...همه چی ناقص بود.

خودمو به داخل آسانسور کشیدم،با بسته شدن در ها صدای هم همه ها خفه شدن و جاشون با آهنگ ملایم آسانسور عوض کردن.

خودمو به داخل آسانسور کشیدم،با بسته شدن در ها صدای هم همه ها خفه شدن و جاشون با آهنگ ملایم آسانسور عوض کردن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Dec 30, 2024 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

blackpink one shot Where stories live. Discover now