"اااه پاشو خاموشش کن دیگه"
هم اتاقیم غر زدبا صدای اون از خواب بیدار شدم
یه ذره چشمامو مالوندمو و بلند شدم و زنگ ساعت رو خاموش کردم
خوبه که امروز کلاس ندارم
چون اینطوری باید از کلاسم میزدم و میرفتم سر کاربرنامه های کاریمون خیلی خوب تنظیم شده و اصلا با کلاسام یکی نیست
روزایی که کلاس دارم کار ندارمو روزایی که کار دارم هم کلاس ندارمشاید زین از قصد این کارارو کرده
ینی اون از برنامه های درسی من خبر داشته !!؟
چرا زین همه چیو میدونه
اونم راجع به منذهنم رفت سمته زین
ینی اون از من خوشش میا............نه نه نه
اصلا نباید از این فکرا کنی
دیوونه
این فکرا چیه!!!بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون
هم اتاقیه خوابالوم بد از غر زدن دوباره گرفت خوابید
فک کنم اون امروز کلاس داره
واسه همین دوباره خوابید
اون هرروز با دوست پسرش با هم میرن کلاس و منم تا دیروز هرروز با اونا میگشتماز امروز که دیگه باید برم سره کار کم تر وقت میکنم باهاشون باشم
ولی هنوزم اونا بهترین دوستای منن که اینجا دارماز اتاق اومدم بیرون و رفتم سمت حموم
آخه باید قبل از سر کار دوش بگیرم
امروز روز اوله و هیجانم دارماین دانشگاهه لعنتی هم مثه نصف دانشگاهایی که تو آمریکاست
حمومش قاطیه !!!!
این دیگه خیلی مسخره است
چرا باید دختر پسرا یه جا حمون کنن؟؟؟زود دوش گرفتم و حولمو پوشیدمو رفتم سمته اتاق .درو که باز کردم و رفتم تو یهو به جای bella هم اتاقیم ،دوست پسرش sam رو دیدم که رو تخته bella نشسته بود
چشش با دیدنه من چارتا شد و خب منم تعجب کرده بودم که یهو اونو اونجا دیدم
با دستم محکم بالای حولمو گرفتم تا نیفته و پایینشو هی میکشیدم تا یه ذره از پاهامو بپوشونه ولی فاییده ای نداشت و اصلا پایین نیومد
فکر کنم sam فهمید که یه ذره خجالت کشیدمو و بد از چند دقیقه ای که بهم زل دد سرشو اورد پایین
"ااام آنیتا ببخشید من وقتی اومدم تو نبودی و خب فکر کردم دیگه نمیای واسه همینم اینجا منتظر موندم"
گفت Samوای چه بلایی سره اون پسره ی پانکه شره مدرسه اومده!!!!
این که جلوم نشسته حتی اگرم میمرد از کسی معذرت خواهی نمیکرد!!!"بیخیال sam ،بچه نشو ؛مهم نیست که"
جوابشو دادمو تو اتاق تکون خوردم و رفتم سمته کمدم
یه لباسه خوب که از دیشب واسه امروز آماده کرده بودم برداشتم و پشت به sam واستادم و سریع اونو پوشیدم
YOU ARE READING
Confουnded cοncert
Fanfictionدختر نوجوونی که تازه دبیرستان رو تموم کرده تصمیم میگیره هفته ی بعد تو شرکتی شروع به کار کنه غافل از اینکه کار تو اونجا باعث میشه که اتفاقات مختلفی براش بیفته و وارد رابطه ای ممنوع میشه رابطه ای با پسری: مغرور،خودخواه،شیطون ولی مهربون