داستان از نگاه زين
خب امروز روزه اولیه که اونا میان تا کارشونو شروع کنن
یکم براش هیجان دارم
فک کنم همه چی خوب پیش میرههمینطوری که تو فکرام درگیر بودم دره سالن اصلی باز شد و :
آنیتا و اون پسره با هم اومدن تو
صدای خندشون کله سالن رو پر کرده بود
لعنتیا
اون دوتا باهمن !!!؟وای
فاک
اون خیلی خوشگل شده
لباسش کامل بدنه بی نقصشو نشون میده و هیکلشم عالیههرکی اون دختر رو ببینه نمیتونه بگه که اون تو یه همچین شرکتی کار میکنه
اون کاملا مثه دخترای پانک بدنش پر تتو عه و میتونم بگم اگه یونیفرم مناسب برای کار نمیپوشید و از اون لباسایی که میپوشید که همه ی اون دختر هرزه ها میپوشن کسی اونو تو راه نمیدادولی خب من کامل اونومیشناسم و میدونم که آنیتا هیچ وقت از اون هرزه های عوضی نبوده و هیچ وقت هم نمیشه
اینکه چند تا تتو روی بدنش داره و همیشه لباسای لشی میپوشه دلیل نمیشه اون دختره بدی باشه
اون از همه نظر عالیه و هیچ ایرادی نمیتونم ازش بگیرم
خوشگل و مهربونه و برخلاف ظاهرش که میگه من از اون دخترای افتضاحمبد از چند دقیقه که گذشت
آنیتا من و دید و لبخندش که به لویی میزد محو شد و اونا سمتمون اومدنامروز روز اوله کاری اوناست و خب ما هم یه پروژه ی بزرگ واسه ی اون کنسرت لعنتی داریم
پس باید زود کارامونو انجام بدیم"سلام"
آنیتا گفتو بهم لبخند زد
فاک
اون خیلی خوبه"سلام بچه ها،خوش حالم که زود اومدین امروز سرمون خیلی شلوغه و خب باید زود بریم محله برگذاریه کنسرت"
من گفتمگیسو و نایل اومدن سمتمون و خب اون دوتا دوست آنیتا هم تریشا و مایکل اگه اشتباه نکنم چند دقیقه پیش رسیده بودن
عالیه
گروه تکمیله دیگه میتونیم بریم"خب بچه ها همتون هستین بیان بریم که کلی کار داریم"
گیسو گفتو همه به سمت ماشینامون راه افتادیم
گیسو و نایل با هم اومدن و خب منم میخواستم آنیتا رو بیارم ولی اون رفت و سوار ماشین اون لویی شد
خب خوبیش اینه که اونا تنها نیستن و تریشا و مایکلم پیش اوناناون دختر ماشین نداره!!؟
باید یکی بخره تا ان قد با اون لویی این ور اون ور نرهخب بالاخره رسیدیم و باید بریم و کارارو شروع کنیم
برگذاریه این کنسرت اون قد ها هم برای شرکت بزرگ ما کاره سختی نیست
ما باید اینجا سیستم موسیقی و صوتی رو درست کنیم ،طراحیه داخلی رو انجام بدیم ،دکوراسیون صندلی ها رو انتخاب کنیم و صحنرو برای کنسرت بچینیم
ما به چند تا گروه تقسیم شدیم که هرکی اینجا یه کارو به عهده بگیره تا ،تا آخر هفته بتونیم پروژه رو تموم کنیم
بد از اینکه رسیدیم همه رفتیم و شروع کردیم به انجام کارامون
امیدوارم این پروژه خوب پیش بره....-------------------------------
رای و نظر یادتون نره^_^
مرسی
VOCÊ ESTÁ LENDO
Confουnded cοncert
Fanficدختر نوجوونی که تازه دبیرستان رو تموم کرده تصمیم میگیره هفته ی بعد تو شرکتی شروع به کار کنه غافل از اینکه کار تو اونجا باعث میشه که اتفاقات مختلفی براش بیفته و وارد رابطه ای ممنوع میشه رابطه ای با پسری: مغرور،خودخواه،شیطون ولی مهربون