chapter 21

201 25 7
                                    

داستان از نگاه لیام(این صبح و صبحی که تالیا فرار کرد یکیه یعنی اتفاقای این چپتر و دوتا چپتر قبل همزمان دارن اتفاق میوفتن)

میدونی چی لذت بخشه؟اینکه بدونی به مجرم پروندت خیلی نزدیکی و چیزی نمونده تا دستگیرش کنی. مطمئنم که بعد از این پرونده یه ارتقای درجه توپ میگیرم.

با این فکرا آخربن جرعه قهوه مو سرکشیدم و دویدم تو اتاقم تا لباس بپوشم.امروز قراره پدر و مادر همین دختره بیان تا ببینیم نظرشون راجع به چاپ عکس دخترشون تو روزنامه چیه.اینطوری‌ زودتر پیدا میشه.

یونیفرم آبی تیرمو که رو سینش نوشته بود پلیس رو پوشیدم و تفنگمو گذاشتم تو قلافی که به کمرم زیر لباسم وصل بود.این فقط برای احتیاطه.

کلاهمو گذاشتم سرم و جلوی آینه لباسمو صاف و صوف کردم و عطر زدم.عینک آفتابیمو زدم و از خونه رفتم بیرون.

جلوی بوگاتی مشکیم ایستادم و درشو باز کردم و تا نشستم رو صندلی احساس کردم رو یه چیز گنده و سفت نشستم.

«آآآآآخ»

سریع بلند شدم و صندلیمو نگاه کردم.پووففففف من رو جلیقه ضد گلوله ام نشسته بودم!دیروز همینطوری تو ماشین ولش کردم.

جلیقه رو انداختم اونور و سوار شدم و رفتم سمت اداره.راه طولانی بود چون خونم از محل کارم خیلی دوره.

زین جواد مالیک ، بیست و دو ساله ، اهل بردفورد ، هیچ گونه سابقه ای هم نداره. این کسیه که من باید دستگیرش کنم. خوبیش اینه که من دیدمش و خیلی خوب میدونم چه شکلیه.

پدر و مادر تالیا میخوان که حتما مجازات بشه.وقتی اینو گفتن تو دلم حس کردم که این خیلی بی رحمیه.اون هنوز خیلی جوونه. تقریبا همسن منه و خیلی براش زوده که بره زندان.

اگه دستگیر شد خودم براش تخفیف میگیرم.تو چشماش خوندم که اتفاقی بوده و الان فقط از ترس اینکه تالیا لوش بده ولش نمیکنه. اون هیچ سابقه ای نداره پس میتونم براش تخفیف بگیرم....شاید سه سال کمتر... (چقدر این بشر مهربوونهههه ^__^)

رسیدم اداره و ماشینو تو پارکینگ پارک کردم و رفتم تو دفترم.البته که من یه دفتر خاص برای خودم دارم.هرچی نباشه من به پلیس عالی رتبه ام.

دیوارای همه دفترا و البته دفتر من شیشه ایه و همه به همدیگه دید دارن. به مایک که تو دفتر کناریمه به حالت لبخونی سلام کردم چون میدونم اون از پشت این شیشه ها نمیشنوه.اونم جوابمو داد و به کارش مشغول شد.

مایک هم یه پلیس جوونه عین من. فقط درجه اش یکم پایین تره و میشه گفت بهترین دوست من توی اداره و عملیات هاس.

تا خواستم پرونده تالیا سادلر رو باز کنم کارن اومد تو.اون مشاور رئیس پلیسه و به شدت حال بهم زن.

my dark angel 2Where stories live. Discover now