باز لبخند میزنی و چشمانت میدرخشند
و من هر بار که اینگونه لبخند میزنی
در قلبم آتش بازی و ستاره باران را حس میکنم
و نمیدانم چه کار درستی کرده ام که حالا بهترین را دارم
و هزاران بار خدا را شکر میکنم که این لبخند و این درخشندگی در چشمانت نصیب من شده
YOU ARE READING
فصل پروانگی
Randomتوی این کتاب نوشته ها و تقریبا میشه گفت شعر ها و دکلمه هایی که قرار بوده چاپ بشه رو میذارم. دلیل اینکه دیگه قرار نیست چاپ بشه اینه که خانواده ام نظر مثبت ندارن. پس منتظر نظرهاتون هستم چون این کتاب میشه گفت کامل شده است و هر روز شاید دو یا سه قسمت حا...
11
باز لبخند میزنی و چشمانت میدرخشند
و من هر بار که اینگونه لبخند میزنی
در قلبم آتش بازی و ستاره باران را حس میکنم
و نمیدانم چه کار درستی کرده ام که حالا بهترین را دارم
و هزاران بار خدا را شکر میکنم که این لبخند و این درخشندگی در چشمانت نصیب من شده