کمی ان طرف تر
درست در یک قدمی من
پشت این پنجره ی بلند
قطرات اشک ابر ها روی خاک میریزند .
و کمی بیشتر آن طرف تر
کمی بیشتر از کمی
به اندازه ی روزها انتظار
کسی پشت به این دنیا
و سرمای زمستان زمانه
تو را در اغوش کشیده
و اینجا من...
به اندازه ی تمام ان ثانیه های پر از تب و تاب
قندیل بسته ام
میخواهم بگویم
《باران،به جای من ببار》
YOU ARE READING
فصل پروانگی
Randomتوی این کتاب نوشته ها و تقریبا میشه گفت شعر ها و دکلمه هایی که قرار بوده چاپ بشه رو میذارم. دلیل اینکه دیگه قرار نیست چاپ بشه اینه که خانواده ام نظر مثبت ندارن. پس منتظر نظرهاتون هستم چون این کتاب میشه گفت کامل شده است و هر روز شاید دو یا سه قسمت حا...