لرزش دستهایم را نمیتوانم کنترل کنم
خیس شدن چشمانم را نمیتوانم کم کنم
و
بغض کردن های شبانه روزی ام را نمیتوانم از بین ببرم
و
نیازم به اغوش گرم و دوست داشتنی اش
گاهی فکر میکنم شاید جادو أم کرده!
که نمیتوانم به دیگری فکر کنم
و این زندگی من ادامه دارد
YOU ARE READING
فصل پروانگی
Randomتوی این کتاب نوشته ها و تقریبا میشه گفت شعر ها و دکلمه هایی که قرار بوده چاپ بشه رو میذارم. دلیل اینکه دیگه قرار نیست چاپ بشه اینه که خانواده ام نظر مثبت ندارن. پس منتظر نظرهاتون هستم چون این کتاب میشه گفت کامل شده است و هر روز شاید دو یا سه قسمت حا...
19
لرزش دستهایم را نمیتوانم کنترل کنم
خیس شدن چشمانم را نمیتوانم کم کنم
و
بغض کردن های شبانه روزی ام را نمیتوانم از بین ببرم
و
نیازم به اغوش گرم و دوست داشتنی اش
گاهی فکر میکنم شاید جادو أم کرده!
که نمیتوانم به دیگری فکر کنم
و این زندگی من ادامه دارد