10

953 68 10
                                    

جنی رو به من گفت:حالا چجوری دیشب اومدی!؟اخمهای کریستی رفت تو هم و منم نمیخواستم درباره ی شوخی احقانم حرف بزنم!

-کلید هری رو برداشتم و یواشکی اومد کریس رو سوپرایز کنم!
لویی:اووف اونم چه سوپرایزی!
من و جنی با هم گفتیم:خفه!

صبحونه رو خوردیم و من رفتم زباله های تو آشپزخونه و زباله ی مورد نظر رو گذاشتم تو سطل خیابون که متوجه یه نکته ی مهم شدم!
توی سطل یه کاندوم بود که مال لویی و بود و یعنی من احمق یادم رفته بود!

بعد این همه سال اصلا حواسم به موارد پیشگیری نبود!
وای دهنم سرویسه!
من الان اصلا آمادگیه پدر شدن رو ندارم!
سریع رفتم داروخونه و چند ورق قرص اورژانسی خریدم و اومدم خونه!

ولی من نباید خودم رو مضطرب نشون بدم و مثه پسربچه های تازه کار باشم!
خیلی جدی مصمم و با اعتماد به نفس رفتم تو!
خدا رو شکر کریستی تو اتاقش رفته بود دوش بگیره و منم سریع رفتم بالا!
من رفتم تو اتاق اون با یه حوله ی ناز صورتی اومد بیرون

کریستی: هی زین چرا دیر کردی!
-رفتم قرص بگیرم!
کریستی:قرص؟
-میشه بشینی اینجا!
من رو تخت بودم و به کنارم اشاره کردم و کریس نشست!
کریس:خب!؟
قرص و دادم دستش:اینا قرصای اورژانسیه!ما دیشب که پیشگیری نکردیم پس تو الان باید تا   48 ساعت هر8ساعت ازین قرصها بخوری!

کریس:وای خدا,زین,منم اصلا حواسم نبود!
سریع یکی از قرصها رو برداشت و خورد!
با نگرانی پرسید:مطمئنی جواب میده!؟
-اره بابا مگه تو دبیرستان نخوندی!
کریس:اره ولی امتحان که نکردم!
-و عزیزم اگه سرگیجه,حالت تهوع اینام داشتی نترس عوارض قرصه و احتمالا پریودتم این ماه یکم بهم میریزه!
کریس با خنده گفت:واو آفرین,فک کنم این تنها درسی بوده که توشAگرفتی!
منم خندیدم:خب میشه گفت تنها درس به درد بخور بوده!

منم رفتم حموم دوش گرفتم و اومد بیرون و فقط یه حوله دور کمرم بسته بودم,که دیدم کریس تو اتاق نیست!نگران شدم و رفتم از پله ها پایین و اوه نه!
مامان و خاله ی کریس هم از بیمارستان اومده بودن و از دیدن من خشکشون زد!
-سلام
تف تو این شانس!

آنا:اینجا چه خبره کریستی!؟
لویی:هیچی زین اومده بود دنبال من!
هانا:بعد تو خونشون حموم نداره که تو اتاق دختر من رفته حموم و حوله ی کریستی رو بسته یه کمرش!؟
اوه فاک!بدبخت شدم!

کریس:نه اومد قرار بود با لویی برن جایی کار مهم داشتن من گفتم اه کثیفی برو یه دوش بگیر بد برو!
انا:اهان!
کریس:خاله جدی میگم..

تف تو این شانس!

کریس وسط حرف زدن حالت تهوع گرفت و دوید تو دستشویی منم دویدم سمتش!
کریس:برو بیرون نباید اینو ببینی!
دستمو آروم میکشیدم رو کمر و پهلوهاش:مهم نی عزیزم!
کریس دهنشو شست و من گرفتمش تو بغلم!سرش بوس کردم!

THE PACK (1d)Where stories live. Discover now