_امم میتونم به اسم صدات کنم ...انجلا بودی اره؟
استاد چاق،اخمالو،بد ارایش،با موهای فره بسته شده جواب لویی رو به سردی میده:نه نمیتونی!
لویی بیخیال حرف انجی ادامه میده:انجل(خودشیرین:/) من...فاک من تازه مادرمو از دست دادمو با یه پدر دائم الخمر و پنج تا خواهر برادر که از خودم کوچیک ترن مجبورم کار کنمو...
انجی ابرویی بالا میندازه:بابات که سه هفته پیش فوت کرد!!
لویی خفه میشه و لباشو به حالت گند زدم جلو میده:اممم این بابائه که دائم الخمره پدرناتنیمه:/
انجی لوییو دور میزنه تا سمت ماشینش بره:به هرحال تاملینسون من نمره 0.25 تورو با 10 پاس نمیکنم!!
لویی پوفی میکشه و زیر لب عجوزه ای هوالش میکنه!
و وقتی ماشین انجی دور میشد فاک محترمو در راستای ماشین و انتهای افق زمستانه میگیره:زنیکه ی پتیاره:/کی میاد تورو بکنه اصن:/
و از دادن فاک دادن بش پشیمون میشه.
گوشیشو در میاره و شماره ی زین رو میگیره:تورو به فاک بگو تورم پاس نمیکنن=|
_راسش گفت تا وقتی اون استادمه و تا وقتی اخرین نفساشو میکشه پاس کردنی درکار نیس-_-! نمیفهمم مگه چیکار کردم:/؟به نظرت جدی که نگف:/؟
لویی نفسشو با خیاله راحت بیرون میده:آخیش-_- تنها نیسم=|
زین حین اینکه حواسش باشه قهوش نریزه سیگارو بین لباش میبره:باس برم
و گوشیو قطع میکنه.
و لوییم باز تو فکره این میره که انجلا موقع سکس چجوریه:/!
والبته دهنش باز میمونه وقتی میفهمه از فکر به فاک دادن اون چاقه پیر دیکش سفت شده!!!
…………………
_دختره ی جنده!!!
کارا با دهن پر از همبرگرش سرشو بالا میاره و به کریس خیره میشه:ک...ی؟(پره دهنش)
کریس فیس وات د فاکی به خودش میگیره.
_اهاا اها لیندارو میگی:/؟
_اسم اون هرزرو نیار جلو من!
کارا دستاشو به حالت تسلیم بالا میاره:باشه هاپو!!ولی میدونی...مشخصه میخادت هنو!
کریس سیب زمینیشو تو کچاپ فرو میبره:بگم به تخمم یا میدونی:/؟
_میخای ادمش کنی با یکی رل بزن از رفیقای خوده لیندا!
کریس پوفی میکشه:حوصله داریا!
کارا شونه ای بالا میندازه:ریل که نه!!باش هماهنگ کن فیک باشین.
کریس شونه ای بالا میندازه خوب بدشم نمیومد:کی اخه؟
کارا نیشخند معناداری میزنه:من دیگه گوساله😒
کریس خندش میگیره:عزیزم انقد عاشقمی زودتر میگفتی بزارمت تو صفه عشاقم😏
کارا سیب زمینی ای سمتش پرت میکنه:گوه نخور بیریخت:////
کریس خندش بند میاد و چشمکی میزنه:شماره نمیدی خوشگله؟
_ای کییرر بی جنبه!
ادام حین بالا انداختن چنتا قرص که شما میتونید فک کنید ویتامین یا اسمارتیز بودن با زین و لویی کناره اونا میشینن:کی بیجنس:/؟
لویی سرشو از تو گوشیش بالا میاره:از اکیپ ما بی جنبس=|؟؟لنتیااا شما همتون یه دور کونه منو مورد عنایت و تجاوز قرار دادین بعد بی جنبم داریم:/؟
زین از یاداوری خاطره ی فوق العاده خوبش از به فاک دادن کونه لویی نیشش باز میشه:باو نگو هوس کردم💦😏
لویی سریع از جاش بلند میشه و جاشو با ادام عوض میکنه تا زین حداقل تا وقتی تو کالجن انگشتش نکنه=|(زین قراره وکیل این مملکت شها:/)
زین به کاره لویی با چشم غره خیره میشه:خسیسه بدبخت!
خوب شاید باورتون نشه تویه سالن غذاخوری و سلف سرویس کالج چشمی نبود که هر چند ثانیه یکبار به اونا خیره نشه ...
و باور کنید حق داشتن.
خیلی خیلیم حق داشتن.
حتی اون پسر تازه وارد و خجالتی.
……………………………💦👽تازع وارد,خجالتی...؟
YOU ARE READING
who do you think you are?
Fanfictionهمه چی از من آغاز شد! وقتی آروم آروم وجودم شروع به نوشیدن عصاره ی زندگیم کرد... دقیقا از وقتی من،من رو میکشت! یه قتل عام فجیح تو من بودو نمیخواستم کسی بفهمه. این فداکاریه من بود... که کم کم بعد از چهارسال جاشو به خودخواهی محض داد:) ولی بدرک خواننده...