The Man H/S

CHPTER SIX

اون تمام ذهنمو تسخير كرده بود
. نميزاره يك دقيقه هم راحت باشم هيچوقت فكر نميكردم اينطوري بشه خب آخرين چيزي كه بهش فكر ميكردم (( عاشق شدن )) بود ! تازه اون هم عاشق كي؟
يه آدم از خودراضي و بي خاصيت !
بهم گفتن تو دانشگاه ما تحصيل ميكنه
ولي من هرچقدر گشتم دنبالش پيداش نكردم
تا الان هم آبروم رفته به خاطر اينكه خيلي سوال پرسيدم اونم از دخترايي كه به دنبال سوژن و هرشب پارتي ميرن ، پس چرا ميان درس ميخونن ؟
بهتره ديگ براي بار هزارم اين سوال بي جواب و نپرسم ... .

خيلي دنبالش ميگردم ولي اون نيست
نزديك به دو ساعت همه جاي مدرسه رو ميپام تا شايد ببينمش ...

ميرم روي ميزم ميشينم تا پاستاي بدون سسم رو بخورم چون بعدش كلاس دارم نميخوام احساس ضعف داشته باشم

"سلام شيا ..."

"خفشو!"

" هي ... بيخيال باشه قول ميدم ديگه ..."

" نه ، ديگه نميخوام ، ببين چه بلايي به سرم اومده ...ذهنم خستس نميتونم خاموشش كنم . به خاطر تو من ديوونه شدم ... به خاطر تويي كه هرشب دنبال مهموني رفتن و مست كردني ... ديگه نميخوام باهات در ارتباط باشم چون همش توي دردسر ميندازيم . اگه ميخواي بري مهموني و تنها نباشي برو يه بيگناه ديگرو پيدا كن چون من از ديوونگي متنفرم ...!"

وقتي رومو برگردوندم با جمعيت خيره به خودم تو سالن غذاخوري مواجه شدم و بدترش اين بود كه اونم اونجا بود ...

خودش بود ،داشت نگام ميكرد ... همه حرفامو شنيده مطمئنم .
توي صورتش اثري از تمسخر و عصبانيت نبود ، فقط چهره يه آدم كنجكاو ديده ميشد ،
ميشه گفت مثلا ميخواد بگه
(( اين ديگه چه كوفتي بود؟))
يا
(( اون دختر مثبته اين ديوونه بازيارو واسه جلب توجه درمياره ؟))

آره داره دقيقا همين سوالو ميپرسه و حال بهم زن تر از اينها نگاه طولاني من به يه نفر هستش اونم هري

سرمو تند تند تكون ميدم وسايلامو برميدارم نميخوام حتي يه ثانيه ديگه وايسم تو اين مدرسه كوفتي .
با خودم عهد ميبندم ديگه هيچوقت به اينجا نيام از تمام دانشجوها ... معلما .. دوستم و حتي اون مرد متنفرم...
آبرومو خودم بردم
فقط بخاطر يه دوست بد و حس ناآشنا و غريبه .
من اونو دوست ندارم،فكر ميكنم كه دوسش دارم ولي اينطوري نيست ...
******
تازه داره شروع ميشه كم كم 😅
خيلى باحال ميشه خيلى ها دارن از ديتش ميدن به قرعان 😂😂