25

710 88 19
                                    

بعد از اون کلبه
گیتار زدنش...
آهنگ خوندنش....
و
بوسه کوتاهش خیلی سریع از اونجا رفتم هری دنبالم نیومد انتظارم نداشتم بیاد
چندبار تو جنگل راه رو گم میکردم کلا با خودم درگیر بودم وقتی رسیدم خونه ساعت ۵ بعدازظهر بود نمیدونم باید چیکار کنم
فقط نگران اینم که به دوستیمون لطمه زده باشم
باید به سارا درباره هری بگم؟
باید ازش کمک بگیرم؟؟!
خدا بسه معلومه که هری بهت آسیب نمیرسونه
مطمئنم اون بوسه یه سوتفاهم بود
همین!
نه پیشتر نه کمتر کلی دختر بهتر از من کنارش هست
بیخیال!!
ولی حرف هایی که خودم به خودم میگفتم هم قانعم نکرد آه کشیدم خودم رو روی تخم انداختم
ولی اینو میدونم که اون بوسه یه تصادف بود
یه تصادف خیلی بزرگگگگگگ!

*۲ روز بعد*

"ربکا چت شده؟ حرف نمیزنی، هیچی نمیخوری دردت چیه؟؟!"

"سارا بیخیال من حالم خوبه!"

"من دوتا گوش بالا سرم ندارم"

ترجیح دادم ادامه ندم دو روزه که از هری هیچ خبری ندارم....
نه پی امی
نه تماسی
هیچی!!
نگرانشم نمیدونم چرا نباید نگرانش باشم!
ولی هرچقدر میخوام بهش فکر نکنم نمیشه این یجورایی برام آزار دهندست
لعنتی!!
درسام برام اهمیتی نداشتن بعضی از امتحانا مو گند میزدم بعضی وقتا معلما بهم اخطار میدادن
ولی کی اهمیت میده؟؟
من؟
عمرا!
مدرسه تموم شد من بودم با یه پارکینگ خالی رو پله ها نشستم اکثر اوقات بابام یادش میره یه دختر داره....
ولی چه انتظاری میشه ازش داشت؟؟! که بیاد دنبالم ؟؟
غیر ممکنه مطمئنم اون رو تخت خوابیده یه دختر داره ازش سواری میگیره
دلم فقط برای مامانم میسوزه
بی توجه به هم چی کولم رو سفت چسبیدم راه افتادم از همه چی متنفرم
همه چی!!!
دلم میخواد انقدر راه برم تا به آخر دنیا برسم
تا تمام دردام فراموش بشه به دورترین نقطه مغزم بره
لعنت بهمه
به خودم
به بابام
و.......
مسیر خونه تا مدرسه میدونم خیلی طولانیه ولی امیدوارم این کمکم کنه که از این همه عصبانیت خلاص شم
نصفه راهم بودم که دو نفرو دیدم یه پسر و یه دختر دور بودن برا همین زیاد چهره هاشون معلوم نبود
چیزی که برام عجیب بود اینکه هیچکس معمولا نمیاد اینجاها
خودشم پیاده!!
اون دو نفر سمت من میومدن هر چقدر بهشون نزدیکتر میشدم احساس میکردم چهرشون برام آشناتره
قدمام رو تندتر کردم اونا میخندیدن و انگار یه زوج بودن؟
زوج؟
آخه یعنی تا اونجایی که من میدونم و سارا بهم گفته کسی از مردم شهر نمیاد اینجا اکثر اوقات اینجا خلوته....
مردمم فکر میکنن این جنگل نفرین شدست.....
نه...
این امکان نداره!
چیزی که میبینم درسته؟؟!
یعنی......
خدای من این باورنکردنیه!!

********
بنظرتون اون دونفر کین؟؟

MysteriousWhere stories live. Discover now