cliché

کارآفرینی

کلیشه ی کارآفرینی چندین و چند شاخست که چندتاشو مینویسم:
| / این ایتم های مزخرف تو تلویزیون رو دیدید؟
همونا که با یه آدم کارخونه دار مصاحبه میکنن که خیلیم وضع معیشتیش خوبه بعد میگه من با اراده و تلاش و توکل و دعای پدر و مادرم به اینجا رسیدم.
باشه تو خوبی.
||/ اونایی که مثلاً یارو مرغ داری داره بعد میگه من با دوتا تخم مرغ مونده که تو یخچالم بود تونستم به اینجا برسم. جریان اینه که من اونا رو گذاشتم تو دستگاه جوجه کشی و بعد چند روز دوتا جوجه ی ناز داشتم بعدشم اونا جفت گیری کردن و من الان اینجام با ۵۰۰۰۰۰ مرغ و خروس.
|||/ کسب و کار خانوما رو شبکه های داخلی نشون میده. زنه: من با این کار تونستم هفتصد تا دختر دم بخت رو از سفره ی عقد بکشونم اینجا تا پول دربیارن و مستقل بشن و قید شوهرو بزنن و برن ترکیه آفتاب بگیرن. به شما هم پیشنهاد میکنم.
||||/ اونایی که میخوان به زور شده انحصار یه سری چیزا رو از دست یه عده در بیارن.    یارو تو خشک ترین منطقه ی ایران که شترم کم میاره و رتیل ها کلا خودشونو از اونجا دیپورت کردن میخواد هندونه بکاره. با عزم و اراده ی خیلی جدی هم میخواد بکاره‌. بعد میگه:« من قصدم این بود که واردات رو کم کنم. سال، ساله تولید ملیه برادر من. تازه خدا بخواد صادر هم میکنم.»

🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽
[جدا از اون دسته افرادی که میخوان شعار و امید الکی بدن و اون خبرنگار های مزخرفی که این گزارشهارو تهیه میکنن، کسایی که از توانایی ها، هنرها، استعدادها، و خلاصه هر چیزی توی چنته شون دارن، درآمدزایی میکنن و هیچ ادعای دروغی  هم ندارن برای من خیلی محترمن.]