تو خیلی از فف ها دیده شده:
پسره اول داستان و موقع معرفی اونقدرررر بدبویه که تفریح روتینش زهر مار گرفتنه و ماشین آتیش میزنه و قمار میکنه و صدتا گند دیگه بالا میاره
بعد وقتی دختره وارد داستان میشه یهویی یه پارتی ترتیب داده میشه و توش دیگه خبری از وید و تری سام و اینا نیست همشون میشینن پاپ کورن میخورن و تام و جری نگاه میکنن و یکم آبجو میخورن بعد که مست شدن یهو یه ندایی از آسمون میاد : هی گاییییززز بیاید جرعت حقیقت بازی کنیم!!!! -او مای گاش چقد هیجان انگیز الان از کلی حقیقت پرده برداری میشه!-
و دختره و پسره میشینن و بازی میکنن و بهتون قول میدم، اگر اینا نفر اول نوبتشون نشه دیگه حتما گروه دوم هستن. بعد سوالا هم همش همینه:
-تا حالا کسیو بوسیدی؟
-باکره ای؟
و جرعت اینه:
- منو ببوس.
- اونو ببوس.
-اینو ببوس.
-یکم از این مشروب بخور.
-باید با من بخوابی.
-باید به مدت یه قرن با من تو یه اتاق بمونی.
-باید منو ببوسی.
-باید خودتو ببوسی.
-بمیر. :/
و خب دیگه دختره اون کارو انجام میده و جرقه های یک عشق آتشفشانی زده میشه.
والسلام.
YOU ARE READING
cliché
HumorJust some clichés. ¯\_(ツ)_/¯ کلیشه های رایج ، قابل پیش بینی و گاهاً دوست داشتنیِ دور و برمون/ برتون/ برشون