lucky lukes

301 67 40
                                    

سلاملکم :'')

میخواستم قبل از هرچیزی پکیج های صدرصد طبیعی دکتر امی رو معرفی کنم بهتون.
من با کمک ایشون تو یه روز ، ۹۰٪ گشادیم رفع شد 😂

praytovalse   •́  ‿ ,•̀  آقای دکتررر که میگن اینه 

در برخی فن فیک ها دیده شده : (خدایی در خیلیاش دیده شده فقط نخواستم شکل عنوان بهم بخوره :) )

یک دختر / پسر که با دلایل کاملاااا منطقی و عادی مثل :
دزدیده شدن
فروخته شدن
تلاش برای کار کردن
معتاد بودن
زیبا بودن
یا هر چیز دیگه ای ، در حال کار کردن به عنوان روسپی یا استریپر هستن.

از این فکت که هرجا قانون خاص خودشو داره و نمیشه هرکس هرکاری خواست بکنه
و اینکه طرف یا خیلی سرکش و شجاعه یا برعکس ، خیلی خجالتی و ترسوئه که بگذریم  ،
میرسیم به مقوله جذاب کلیشه تو اینجور موضوعات.

اکثرا روز اول کاریشون با اکراه و شنیدن مزخرفات دوستاشون درباره پیرمرد های چاق و هوس باز شروع میشه و تا لحظه ای که میخوان برن پیش به اصطلاح "مشتری"شون ادامه داره.
- اون یه وحشی هورنی بود.
- هیچ عاطفه ای نداشت.
- خیلی بدجنس بود.
- بو میداد.
- همسن عموقناد بود.

در همین حین که جملاتی ازین قبیل دارن تو ذهن عزیز دلمون میچرخن و اون توقع داره یکی در مقیاس و اندازه بابانوئل ببینه، تق تق در  میزنه و .... بلهههه
صدای بم و مردونه ای میگه بیا داخل....

( من ده ثانیه سکوت میکنم تا بتونم ادامه بدم.
میخوام بینش چندتا فکت بگم چشم و گوشمون باز بشه.

- آیا می‌دانستید بجز مردای پیر و عوضی  ، زوج ها و  بانوان هم از مشتریان کارگران جنسی هستند؟

- آیا میدانستید که اون پیرمردای هوس باز معمولا دست به رزرو استریپر ها که جزو اشخاص اختصاصی و خاص بارها محسوب میشن نمیزنن و سعی میکنن بودجه شونو حفظ کنن آخر عمری؟

- آیا میدانستید اکثر اوقات اون فرد جوانی که توی اون اتاق منتظره صرفا برای قاچاق اسلحه و موارد اضطراری و خطرناک و مرموز نیومده و شاید اومده تا یکم حال و هواش عوض بشه؟

- آیا میدانستید دست ما دوتا شکسته و هنوز داریم به فکتایی فکر میکنیم که در اختیارتون بذاریم تا به قوه الهی به راه راست هدایت بشید؟ )

... دختر یا پسر مظلوم و تازه کار داستان با دستانی لرزان و قبلی که داره تو گردنش میتپه درو باز میکنه و وقتی میبینه بجای بابانوئل ، پرنس چارمینگ تو اتاق منتظرشه میفهمه که تو یه فن فیک کلیشه ای گیر افتاده و ترسش صد برابر میشه :)))

از اینجا به بعد ممکنه اتفاقات خاص و غیرمنتظره هم بیفته ولی یک چیزی همیشه ثابته و اونم عاشق شدن
این دوتاست.

علاوه بر این نکته، یه چیز دیگه هم هست که اونم
اینه :
تاپ ماجرا همیشه خدا یه آدم سرد و مرموز با تیپ مشکیه که سیگار میکشه و الکلیه.
و یه جوری توی راهروهای کلاب راه میره انگار ارث باباشه ؛ بماند که در ۷۵٪ فن فیک ها و داستان ها واقعا هم ارث باباشه و همه با گفتن ارباب جوان مثل این دراماهای چینی به صورت قائم خم و راست میشن جلوش.

اینجوری :

( اون خط سومی که مشاهده میکنید هم بله ، دیکه

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

( اون خط سومی که مشاهده میکنید هم بله ، دیکه. هاردم هست. )

از تمام این ها که بگذریم میرسیم به عادت شریف و حسنه من یعنی : سناریو ارائه دادن ಠ ͜ʖ ಠ

از شانس شما اینجا فقط یه نوع سناریو وجود داره و اونم اینه که باتم داستان چه خجالتی چه وحشی مورد تعرض قرار میگیره. انگار که مغز تاپ با دیدن ایشون از کار میفته و نمیفهمه چیکار کرده.
چرا ؟
چون بلافاصله بعدش ،  اون نیمچه عذاب وجدان تاپ مثل چراغ  روشن میشه.
البته اینجا علاوه بر عذاب وجدان یکم محرک جنسی هم لازمه که برنامه خراب نشه.

و تنها خداوند عزوجل میداند که تاپ چطور فردای اون روز شماره تلفن ، آدرس خونه ، آدرس محل کار ، نام اولیا ، ننه بزرگ ، بابا بزرگ ، درصورت امکان رنگ لباس زیر ، یک عدد تخم مرغ جهت چسبیدن مواد بهم ، ۵۰۰ گرم کره و .... اممم من باز زدم جاده خاکی ...
خب کجا بودم؟!
آها بله اینکه چطور اینارو در نصف روز پیدا میکنه و زندگی اون معصومِ زیبا رو لیست میکنه و مشتی بر دهان سازمان سیا میکوبه.

و در نهایت از تازه کار گرامی میخواد که بره و باهاش زندگی کنه. 🤝 و تا ابد 🤝 با خوبی و خوشی 🤝 زیر سایه سایمن کاول 🤝 بهش عشق بورزه. 🤝
( SIMON SAYS 우린 REAL VIBE KILLERRRR )

خلاصه که یعنی اگر همون بار اول عشق در یک نگاه اتفاق نیفته ، یا پسره نقشه شومی براش نکشه ، یا اون عزیز عاشق پسره نشه ،
بالآخره بعد از چندین شب بودن با طرف یا دیدن صورت زیباش تو خواب دیگه  ۱۰۰٪ عاشق هم میشن و تمام موانع دنیا به احترام عشق آسمانی این دوتا کونشونو میبرن یجا دیگه.

_______________________________________
اون ۱۰٪ گشادیم بودا؟ اونم با کمک دکتر رفع شده و کپکام رو با کاردک جمع کرد :)
Let's appreciate her

clichéDonde viven las historias. Descúbrelo ahora