تو خیلی از فیلما و فن فیک ها دیده شده:
شخصیت باتم داستان میره تو آشپزخونه که آبی بنوشه و گلویی تازه کنه.
لیوانو برمیداره.
توش آب میریزه.
میخوره.
......
..........................
...............
بوم! لیوان از دستش میفته و همون لحظه شخصیت تاپ مثه زورو وارد آشپزخونه میشه و میگه بزار گندی که بالا آوردی رو جمع کنم عشق اول و آخر من.
و باتم که آشفته شده و نمیدونه چیکار کنه- انگار مثلاً یه کوزه ی دورهی قاجار رو شکونده- میگه اوه نه متاسفم بزار من جمعش میکنم
و شروع میکنه به جمع کردن تیکه های شکسته
ولی ولی ولی
از اونجایی که این شخصیت یکم سیستم عصبیش مشکل داره کلا، یکی از اون خرده شیشه ها میره تو دستش.
اوپسسسسسصصصصثثثثثثس 😬
تاپ: اوه دستتو بریدی! اینا رو ول کن باید دستتو پانسمان کنی.
باتم-در حالی که تو خودش ریده-: او خداااا من الان برمیگردم یه لحظه...
(شایان ذکر است در این ثانیه ممکنه انگشت بریده شدشو بمکه. مهم نیست چقدر خون داره از دستش میاد اینکار سکسیه پس دیگه حرفی نمی مونه.حتی ممکنه خیلی خون بیاد ولی باتم مثه خونآشام همشو میمکه.
در گاهی اوقات هم شخصیت تاپ و بد اَسِ دست تاپو میگیره و میچپونه تو دهنش و به صورت هات وارانه ای بهش انگشت جاب میده...)
و اینگونه رو دست باتم انواع و اقسام مراقبتها انجام میشه و اون بین صدتا نخ میده به تاپه و اصلا معلوم نیست کی آخرش اون لیوان لعنتی شکسته رو جمع میکنه.
در اصل اون لیوان فقط یه بهونست که باتمِ داستان یکم آسیب ببینه و تاپ غش و ضعف کنه واسش و قربونش بره.
همه قربون هم برن.
🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽
[از کلمات تاپ و باتم استفاده میکنم چون کلیشه استریت و گی و لزبین نمیشناسه عزیزان.]
VOCÊ ESTÁ LENDO
cliché
HumorJust some clichés. ¯\_(ツ)_/¯ کلیشه های رایج ، قابل پیش بینی و گاهاً دوست داشتنیِ دور و برمون/ برتون/ برشون
