تو ايستگاه پليس منتظر بودم كه سرهنگ هان امد...
=اه ، تهيونگ ... تو اينجا چيكار ميكنى
+چيز خاصى نيست ... سر يه انتقام كوچيكه...
= انتقام ... نكنه از پدر مادرت انتقام گرفتى ؟
+ نه كامل ... هنوز بايد درد بكشن ...
=اه تهيونگ ... من از دست چيكار كنم ...
ميدونى طبق پروندت تو زديشون و ازار جنسيم بهشون رسوندى ...
+مشكلش چيه ؟
=اشكالى نداره ؟
+نه ...
=خب كارى نميشه كرد ...
=اونقدرام جدى نيست ... من نمى تونم كارى كنم ولى تو در اصل بيگناهى ... خب من بايد جريمت كنم ... متاسفم ته
+ها باشه چقدر ؟
=٣٠ ين
پولشو دادم و بلند شدم ...
+برم ؟
=ها ؟ نه ... يكى هست كه بايد ببينيش
+چقدر بايد منتظرش بمونم
=بعد از تموم شدن شكايت
+خا حالا ... تا اون موقع يه درى ميزنم
=هركار مى خواى بكن ، فقط چيزى رو نابود نكن ( '. _ . )
+ منو چى ميبينى تو ؟
رفتم بيرون كه با يه پسر رو به رو شدم ... موهاش طلايى بود ... شك كردم ... به لباساش نگاه كردم ... خونى بود ... خودش بود ... همون پسر تو خونه ى سوخته ... نكنه سرهنگ مى خواست منو بكشه ؟ ... پيداش كردن اينجاست ؟ ... نكنه استاكره ؟ ...
] انگل برو كنار
نگاه كردم ، دوست دختر جيهو بود ... يه نگاه بهش انداختم ...
+ميدونى ، زياد خوشكل نيستى ... سادم هستى ... احمق و ... من هيچ علاقه اى بهت پيدا نمى كنم ... گرايشيم بت ندارم ... انقدر سعى نكن جلب توجه كنى ... اه راستى ... كلاب YBG بهت خوش بگذره ...
] YBG ؟ چى هست ...
+گفتم احمقى ، بدترين كلاب تو ى كل كره ... همه مردا ميشناسنش ... ولى كثيف كارياش زياد بود ... ازشون شكايت شد ، كلاب Your bad girls كه پدر شوهر عزيزت موسسش بود ...
]خفه ميشى؟
+كسى كه كارو شروع ميكنه تمومش ميكنه ... نه كس ديگه اى .
]خفه شو ... ميرم به اوپام ميگم
+مى خواى به رخ همه بكشى اوپات يه پهلون پنبست ؟
]ساكت شو ....
\ ولش كن اونو ... با منحرفا كار نداشته باش !
]باشه اوپا ^^
]شنيدى ديگه ... گمشو كنار ...
منحرف ها ؟ ... من منحرفم ؟ جورى عذابتون ميدم كه دنيا براتون جهنم شه ... اوليش مادر گراميتون ...
نگاه كردم ... اون پسره رفته بود ... از اونجا رفتم بيرون ... اون خانواده ى عوضى ...صداى دادو بيدادشون تا اسمون ميومد كه منو بكشن و .... با اينكه ديگه بچشونم نيستم چشم ديدنم نديدن ... دلم خواست يه روز اون قاتلو پيدا كنم ... بهش پول بدم تا اون اشغالا رو بكشه ... و بعدش ... با يه خيانت كوچيك كلى پول ميگيرم ... نقشه شماره 0 ... اگه يچيزو ممنون اين خانواده باشم ... انسانيه كه الان هستم ... يه بى اعتماد ! و يه احمق كامل ... شايدم يه قاتل
****
چطور بود ؟
پارت ٩/٥ ... خب من بايد بگم كه ممكنه به دليل امتحانام اپام از هفته بعد خيلى كم شه ولى برانامشو ميچينم ... اميدوارم داستانش به خوبى ادامه پيدا كنه ... دليل اينكه اين پارت ٩/٥ چون از بقيه پارتا كمتره ... پارت دهو امشب شايد اپ كنم ... منتظرش باشيد ...
YOU ARE READING
Darker than nightmare
Mystery / Thrillerاين داستان درباره ى جيمين ، شوگا ، تهيونگ و جيهوپه ... درباره ى گذشته ى سرد جيمين و اينكه چطور با اعضا اشنا ميشه ... *: داستنش رو از قبل برنامه ريزى نكردم پس خودمم نمى دونم دقيقاً چى ميشه فقط يه سرى از پارتاشو ميدونم ... **: چون كاپلى طرفدارش زياد...